اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان استان کرمانشاه

پایگاه اطلاع‌رسانی اتحادیهٔ انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان استان کرمانشاه و اتحادیهٔ الکترونیک

اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان استان کرمانشاه

پایگاه اطلاع‌رسانی اتحادیهٔ انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان استان کرمانشاه و اتحادیهٔ الکترونیک

رهبر انقلاب:به هارت و هورت این کسی که تازه در آمریکا آمده نگاه نکنید/به آنها سیلی خواهیم زد

جمعی از خانواده‌های شهدای مرزبان سپاه، ارتش و نیروی انتظامی، به همراه جمعی از خانواده‌های شهدای مدافع حرم و وزارت اطلاعات با رهبر انقلاب دیدار می‌کنند.

به گزارش خبرآنلاین به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب در این دیدار به شرح زیر است:

* این انقلاب و نظامی که به وجود آمد، این از اول با دشمنی‌های سخت مواجه بود. حالا به این هارت‌وهورت‌های این بابایی که تازه آمده در آمریکا نگاه نکنید؛ این‌ها جدید نیست؛ این‌ها از اول بود؛ حالا زبان‌ها و لحن‌هایشان فرق می‌کند.

*از روز اول این هارت‌وهورت‌ها علیه جمهوری اسلامی بوده تا امروز؛ قریب چهل سال است؛ هیچ غلطی نتوانستند بکنند. این نهال را آن‌وقتی که یک ترکه‌ی نازک روی زمین بود نتوانستند بِکَنند، امروز تبدیل شده به یک درخت تناور؛ می‌توانند بکنند؟ غلط می‌کنند.

*می‌گویند می‌خواهیم نظام جمهوری اسلامی را تغییر بدهیم؛ خب کِی بوده که شما نخواستید این کار را بکنید؟ همیشه خواستید، همیشه سرتان به سنگ خورده، همیشه دماغتان به خاک مالیده شده؛ بعد از این هم همین خواهد بود.

*این‌ها ملت ایران را نشناختند؛ این مفاهیم، ملت ایران را زنده نگه داشته است. این‌هایی که تازه در آمریکا سر کار آمده‌اند، مثل این کسانی که تازه وارد عالَمِ چاقوکشی شدند، این چاقوکشان تازه‌کار، بی‌تجربه، که به هرجا می‌رسند یک نیش چاقویی می‌زنند؛ نمی‌فهمند چه‌کار دارند می‌کنند، تا وقتی که توی دهانشان بخورد. وقتی توی دهانشان خورد آن‌وقت می‌فهمند حساب چیست، کتاب چیست.

*شما ببینید از اول انقلاب این کسانی که در آرزوی نابودی جمهوری اسلامی بودند و حالا در اعماق جهنم هستند و از این دنیا با حسرت و ناکامی رفته‌اند چقدر هستند.

*جمهوری اسلامی با اقتدار کامل ایستاده است. بعد از این هم همین‌جور خواهد بود. این را بدانند، همه بدانند؛ هم دشمن بداند، هم دوستان با اخلاص بدانند، هم آن دوستانی که گاهی دلشان می‌لرزد بدانند؛ جمهوری اسلامی مستحکم ایستاده است و بدانید آن‌ها نمی‌توانند به ما سیلی بزنند، ما به آن‌ها سیلی خواهیم زد.

مشروح بیانات معظم له متعاقبا ارسال خواهد شد.


گزیده صوت

بیانات مهم و راهبردی مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمه‌الله علیه)

بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمه‌الله)

در مرقد مطهر امام راحل (۱)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.

 سلام و درود و صلوات الهی بر فرزند شایسته‌ی نبیّ مکرّم و احیاگر دین نبوی، امام بزرگوار ما؛ که امروز سالگرد رحلت دردناک آن بزرگوار را بزرگ میداریم و در این روز، به یاد آن بزرگوار این جمع علاقه‌مند و عاشق گرد آمده‌اند.

 برادران و خواهران عزیز! بحث امروز من عمدتاً چند نکته است در باب امام بزرگوار و در باب انقلاب؛ اگر مجالی در پایان صحبت پیدا شد، یک سخن کوتاهی هم در باب مسائل سیاست داخلی کشور و مسائل سیاست خارجی عرض خواهم کرد.

 البتّه در باب امام و درباره‌ی این مرد بزرگ، در طول این سالها سخنان زیادی را افراد مطّلع بیان کرده‌اند ولی اوّلاً آنچه در باب امام و انقلاب -که اینها به هم گره خورده‌اند و یاد امام و نام امام از نام انقلاب جدا نیست- گفته شده است، همه­‌ی مسائل مربوط به امام و انقلاب نیست؛ ناگفته­‌هایی وجود دارد که باید بمرور در ذهنیّت جامعه قرار بگیرد. ثانیاً آنچه هم در باب انقلاب و در باب امام گفته­‌اند و گفته­‌ایم و تکرار کرده­‌ایم، باید مرور بشود، باید مجدّداً تکرار بشود؛ چون اگر یک حقیقتی بارها تکرار نشود و با جزئیّات و خصوصیّات ذکر نشود، گمان تحریف این حقیقت بمرور وجود دارد. اکثر شما میدانید که انگیزه­‌هایی برای تحریف شخصیّت امام و تحریف انقلاب -که بزرگ­‌ترین هنر امام بزرگوار بود- هست. ما باید تکرار کنیم حقایقی را که در باب امام و در باب انقلاب گفته‌ایم، باز هم بگوییم و تکرار کنیم و مجال تحریف را از تحریف­‌کنندگان بگیریم. در شرع مقدّس هم همین­‌جور است، در حقایق تاریخی هم همین­‌جور است؛ بسیاری از معارف دینی را مأمور شده­‌ایم که تکرار کنیم؛ مِن‌بابِ مثال، تلاوت قرآن را به‌طور دائم باید تکرار کنیم که حقایق قرآنی از ذهنها هرگز محو نشود؛ یا تاریخ را -تاریخ واقعی و درست را- باید تکرار کنیم. اگر ملّت ما عاشورا را این­‌جور در طول قرنهای متمادی با اصرار تبیین نمیکردند و بیان نمیکردند، ممکن بود این حادثه­‌ی مهم از یادها برود یا بسیار ضعیف­‌تر از آنچه واقع شده است منعکس بشود.

 عمده­‌ی خطاب من در بحثهای امروز و صحبت امروز، به شما جوانهای عزیز است؛ علّت هم این است [اوّلاً] که جوانها، دوران حماسه­‌های بزرگ را مشاهده نکردند، ندیدند؛ دوران پیروزی انقلاب را، دوران دفاع مقدّس را، دوران حرکات عظیم و مجاهدتهای بزرگ در مقابل تجزیه­‌طلبان را جوانها [فقط] شنیده‌اند و اینها برای جوانهای ما تاریخ است؛ لذا لازم است برای آنها بیشتر توضیح داده بشود و بیان بشود؛ این اوّلاً. ثانیاً ذهن جوانها آماج تحریف تحریف­‌کنندگان است؛ امروز بیشتر روی ذهن جوانهای ما میخواهند کار کنند و نگذارند نسل جوان گسترده­‌ی این کشور، با بسیاری از حقایق آشنا بشود. لذا خطاب من امروز به جوانها است.

 من عرض میکنم جوانهای عزیز! انقلاب اسلامی که به­‌وسیله‌ی امام بزرگوار تحقّق پیدا کرد و با دست تدبیر او اراده­‌ی الهی محقّق شد، صرفاً یک جابه­‌جایی سیاسی نبود که یک گروهی از رأس قدرت کنار بروند، یک گروه دیگر بیایند سر جای آنها؛ این نبود، بلکه انقلاب یک تحوّل عمیق بود؛ هم تحوّلی بود در سیاست کشور -در عرصه‌ی سیاست تحوّل عمیقی بود- هم تحوّلی بود در متن جامعه‌ی ایرانی. در عرصه‌ی سیاست این تحوّل به این معنا بود که یک دیکتاتوریِ بسته‌ی ارثیِ وابسته‌ی به دشمنان و دنباله‌رو بیگانگان را که در کشور حاکم بود -یک چنین حکومتی را- تبدیل کرد به یک حکومت مردم‌پایه که متّکی به مردم است و مستقل است و سربلند است و دارای هویّت است؛ در عرصه‌ی سیاست، این تحوّل عظیم اتّفاق افتاد. در عرصه‌ی متن جامعه هم، جامعه‌ی ما یک جامعه‌ی بی‌هویّت شده بود؛ ایرانِ با این سابقه‌ی فرهنگی، با این عظمت، با این‌همه دانشمند، با این فلسفه، با این معارف عظیم بشری در این کشور، تبدیل شده بود به یک جامعه‌ی دنباله‌رو غرب و بدون هویّت. هدف انقلاب تغییر این وضعیّت بود که جامعه را تبدیل کند به یک جامعه‌ی باهویّت، دارای استقلال، دارای اصالت، دارای خلّاقیّت، دارای حرف نو؛ این انقلاب اسلامی، یک چنین تحوّلی بود که امام بزرگوار به کمک مردم، این انقلاب را به پیروزی رساند.

 وقتی امام بزرگوار ما این هدفها را در خلال سخنرانی‌های خود و بیانات خود بیان میکرد، درواقع یک هدفهای حدّاکثری را مطرح میکرد؛ به نظر افراد بدبین و وسوسه‌گر خیلی بعید می‌آمد که یک چنین هدفهایی را امام بزرگوار بتواند محقّق کند؛ حتّی [به نظر] سیاسیّون. یکی از سیاسیّون معروف معتبر مورد احترام ما، به خود من میگفت که آن روزی که امام مسئله‌‌ی از بین رفتن سلطنت در کشور را مطرح کرد، ما گفتیم چرا امام این حرف را میزند؟ اینکه شدنی نیست، اینکه ممکن نیست! یعنی حتّی سیاستمداران پخته‌ی مبارزِ فداکار هم این‌جور فکر میکردند. یک هدف حدّاکثری را امام مطرح کرد. شما این هدف حدّاکثری را مقایسه کنید با مثلاً هدف نهضت مشروطیّت؛ هدف نهضت مشروطیّت این بود که به‌وسیله‌ی مجلس، از اختیارات شاه کاسته شود؛ یا فرض بفرمایید مقایسه کنید با هدف نهضت ملّی شدن صنعت نفت؛ هدف نهضت ملّی عبارت بود از اینکه ما نفت را -که در اختیار انگلیسی‌‌ها بود- بگیریم و در اختیار دولت خودمان قرار بدهیم؛ شما مقایسه کنید بین این هدفهای کوچک و حدّاقلّی، با هدف امام که آن تحوّل عظیم مورد نظرش بود؛ این نهضتهایی که هدفهای حدّاقلّی داشتند، موفّق نشدند، [امّا] امام با آن هدف حدّاکثریِ با آن عظمت موفّق شد. اینها در اوّل کار، یک پیروزی‌های مختصری هم به دست آوردند لکن در ادامه شکست خوردند. امام توانست پیروزی کامل به دست بیاورد و این پیروزی را حفظ کند و ماندگار کند.

 این یک سؤالی است که چطور امام توانست این حرکت عظیم را به پیروزی برساند و این پیروزی را حفظ کند؛ سرّش به‌حسب موازین ظاهری این است که البتّه اراده‌ی الهی بود لکن اسباب ظاهریِ این پیروزی عبارت بود از اینکه امام توانست جامعه‌ی کشور را، همه‌‌ی آحاد مردم و بخصوص جوانها را وارد صحنه کند. در هر حرکتی، در هر کشوری که آحاد مردم وارد میدان بشوند و در میدان بِایستند و مقاومت کنند، هدف آنها محقّق خواهد شد؛ این بُروبرگرد ندارد؛ خلاف این هم در هیچ برهه‌ای از تاریخ اثبات نشده؛ امام این هنر بزرگ را، این کار عظیم را توانست انجام بدهد که آحاد جامعه و بخصوص جوانها را وارد میدان کند و اینها را در میدان نگه دارد.

 از کجا یک ‌چنین توانایی‌ای را امام بزرگوار به دست آورد؟ این، آن نکته‌ای است که من بر روی آن میخواهم تکیه کنم و برای امروز من و شما درس‌آموز است. امام یک جذّابیّتهای شخصی داشت، یک جذّابیّتهایی در شعارهای امام وجود داشت؛ این جذّابیّتها آن‌قدر قوی بود که توانست قشرهای مختلف مردم و از جوانها را وارد میدان کند. با اینکه جوان، هم در دوران مبارزات و هم در دهه‌ی اوّل پیروزی انقلاب با جاذبه‌ها، با حرفها، با فکرهای مختلفی مواجه بود، افکارِ چپ و افکار وابسته‌ی به اردوگاه سرمایه‌داری بود، اینها هم حرفهای رنگینی میزدند، اینها هم حرفهای گوناگونی میزدند، علاوه بر این جذّابیّتهای زندگی معمولی هم وجود داشت در مقابل جوانها و جوان میتوانست آنها را انتخاب بکند؛ امّا جوان، امام را انتخاب کرد، راه امام را انتخاب کرد، نهضت را، مبارزه را، انقلاب را انتخاب کرد؛ چرا؟ به‌خاطر همین جذّابیّتهایی که در امام وجود داشت.

 برخی از این جذّابیّتها، جذّابیّتهای مربوط به شخص امام بود. امام دارای یک شخصیّت بسیار قوی، بسیار مستحکم، دارای قدرت ایستادگیِ در مقابل سختی‌ها بود. امام دارای صراحت بود، صراحت در بیان. امام دارای صداقت بود، با صداقت حرف میزد؛ همه‌ی مخاطبان امام، صداقت را در گفته‌ی او احساس میکردند؛ اینها جذّابیّتهای شخصی امام بود. ایمان و توکّل امام به خدای متعال، در رفتار او و در گفتار او -به‌طور مساوی- نمایان بود؛ هم رفتار او و هم گفتار او نشانه‌ی ایمان او و توکّل او به خدای بزرگ بود؛ اینها جذّابیّتهای امام بود.

 در کنار این جذّابیّتها، بخشی از جذّابیّتها مربوط به اصولی بود که امام ارائه میکرد. مثلاً ازجمله‌ی چیزهایی که امام به مردم ارائه میکرد، اسلام بود؛ اسلام ناب، اسلام ناب محمّدی. اسلام ناب یعنی اسلامی که نه اسیر و پابند تحجّر است، نه اسیر و پابند التقاط(۲) است. در دورانی که هم تحجّر وجود داشت، هم التقاط وجود داشت، امام، اسلام ناب را مطرح کرد؛ این برای جوان مسلمان، جذّاب بود. ازجمله‌ی مبانی اعلامی امام و شعارهای امام، استقلال بود؛ ازجمله‌ی آنها آزادی بود؛ ازجمله‌ی آنها عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی بود؛ اینها مبانی امام بود که مطرح میکرد؛ اینها همه جذّاب است.

 ازجمله‌ی مبانی امام بیرون آمدن از چنبره‌ی سلطه‌ی آمریکا بود؛ این چیزی بود که برای جوان ایرانی جذّاب بود. و من به شما عرض بکنم، امروز بیرون آمدن از چنبره‌ی سلطه‌ی آمریکا برای جوانها [حتّی] در کشورهایی هم که با آمریکا پیمانهای طولانیِ وابستگی دارند، جذّاب است. یعنی مثلاً در کشوری مثل عربستان سعودی که در خدمت هدفهای آمریکا است، شما اگر سراغ جوانها بروید -این دانسته‌شده و تجربه‌شده است- خواهید دید که همه‌ی جوانها از وابستگی به آمریکا متنفّرند و علاقه‌مندِ به جدایی از این سلطه‌ی ظالمانه‌اند؛ این یکی از خصوصیّات [مبانی امام] بود.

 ازجمله‌ی مبانی مطرح‌شده‌ی به‌وسیله‌ی امام و شعارهای امام بزرگوار، مسئله‌ی مردم‌سالاری بود؛ یعنی اختیار حاکمیّت کشور در دست مردم باشد؛ مردم انتخاب کنند، مردم بخواهند، مردم اراده کنند؛ در همه‌ی عرصه‌های زندگی. یکی از شعارهای امام مسئله‌ی خودباوری ملّت بود؛ یعنی اینکه به مردم میگفت و تکرار میکرد که شما میتوانید، شما قادرید؛ در علم، در صنعت، در کارهای اساسی، در اداره‌ی کشور، در مدیریّت بخشهای مهمّ کشور، در اقتصاد و غیره، شما قادر هستید خودتان روی پای خودتان بِایستید. اینها جذّابیّتهای شخصیّت امام بود که توانست جوانها را جذب کند. و جوانها آمدند به نهضت امام بزرگوار پیوستند، انقلاب به پیروزی رسید.

 بعد از پیروزی انقلاب که خب پیروزی انقلاب یک زلزله‌ی عظیمی در دنیا به وجود آورد؛ درواقع یک تقسیمی در یک بخش عظیمی از دنیا به وجود آمد؛ طرف‌داران انقلاب و دشمنان انقلاب. دشمنان انقلاب عبارت بودند از قدرتهای بزرگ آن ‌روز یعنی آمریکا و شوروی آن ‌روز یا جریانهای گوناگون قدرت مثل جریان صهیونیست‌ها؛ جریان کمپانی‌هایی که در کشورهای غربی، دولتها را می‌آورند، دولتها را میبرند و تصمیم‌گیر در مسائل اساسی‌اند؛ اینها شدند دشمنان انقلاب، یک صف عظیمی از دشمنان انقلاب به وجود آمد؛ اینها احساس خطر کردند؛ امّا در مقابل، بسیاری از ملّتها، ملّتهای مسلمان، حتّی برخی ملّتهای غیر مسلمان که از قضایای انقلاب مطّلع شدند، شدند علاقه‌مند، طرف‌دار و بعضاً طرف‌دارِ بسیار فعّال انقلاب؛ که این را ما در کشورهای مختلف مشاهده کردیم، تا امروز هم این ادامه دارد. خب، واکنشها طبعاً شروع شد؛ واکنشها از روز اوّل شروع شد. البتّه اوّل، قدرتها دچار سرگیجه شدند، نتوانستند درست تشخیص بدهند چه دارد اتّفاق می‌افتد. بعد از اینکه به خود آمدند، خودشان را پیدا کردند، دشمنی‌ها از روز اوّل شروع شد علیه انقلاب و آنچه در طول این ۳۸ سال دشمنی شده، طرّاحی شد؛ البتّه دشمنی‌های دیگری هم هست که هنوز رونمایی نکرده‌اند و در مجموعه‌های خودشان مشغول فکر کردن و مشغول سازماندهی کردن -از روز اوّل تا امروز- بوده‌اند. و خب به‌طور خلاصه عرض کنم که بحمدالله در این دشمنی‌ها شکست خورده‌اند. ملّت ایران بر همه‌ی دشمنی‌های دشمنانش در این مدّت پیروز شده‌ است، بعد از این هم ان‌شاءالله همین خواهد بود.

 یک نکته‌ای را من اینجا در بین‌الهلالین عرض بکنم، و آن مربوط به دهه‌ی ۶۰ است؛ دهه‌ی ۶۰ یعنی دهه‌ی اوّل پیروزی انقلاب و دهه‌ی حیات بابرکت امام بزرگوار. برادران و خواهران عزیز! دهه‌ی ۶۰، یک دهه‌ی مظلوم است؛ دهه‌ی تعیین‌کننده‌ی در سرنوشت ایران و ایرانی، دهه‌ی فوق‌العاده مهم و حسّاس و درعین‌حال ناشناخته و اخیراً به‌وسیله‌ی برخی از بلندگوها و صاحبان بلندگوها مورد تهاجم؛ دهه‌ی ۶۰ را مورد تهاجم قرار میدهند. دهه‌ی ۶۰، دهه‌ی آزمونهای بزرگ و دهه‌ی پیروزی‌های بزرگ است.

 دهه‌ی ۶۰، دهه‌ی خشن‌ترین تروریسم در کشور است. در طول چند سال، هزاران نفر از آحاد مردم، از مسئولین، از قشرهای مختلف به‌وسیله‌ی تروریست‌ها به شهادت رسیدند؛ از کاسب معمولی تا جوان دانشجو تا فعّال سیاسی تا شخصیّت‌های بزرگی که در انقلاب تعیین‌کننده بودند. البتّه من عدد معیّن نمیکنم، [لکن] تا هفده‌ هزار هم گفته‌اند؛ هفده هزار انسانِ باشرفِ باشخصیّتِ ارزشمند در این تروریسمِ دهه‌ی ۶۰ فدا شدند، که در میان اینها شخصیّت‌هایی مثل شهید مطهرّی و شهید بهشتی حضور دارند؛ یعنی این آدمهایی که امثال اینها در طول زمان، کمتر در یک کشوری به وجود می‌آید و میتوانند تعیین‌کننده‌ی سرنوشت کشورها باشند.

 دهه‌ی ۶۰، دهه‌ی جنگ تحمیلی است. یعنی هشت سال از این دهه‌ی اوّل انقلاب و دهه‌ی حیات مبارک امام بزرگوار، صرف یک جنگ تحمیلیِ بر ملّت ایران شد؛ شما ببینید چقدر این دشوار است! دهه‌ی ۶۰ دهه‌ی سخت‌ترین تحریمها است؛ همه‌چیز را تحریم کردند؛ تحریمهای پی‌درپی، علیه کشور، علیه مراکز اقتصادی ما، علیه دولت ما؛ و دهه‌ی افتخارات بزرگ است. دهه‌ی مبارزه‌ی با تجزیه‌طلبی است؛ از اطراف کشور گروه‌هایی را تحریک کردند، پول دادند، سلاح دادند، برای اینکه اینها را به جان نظام جمهوری اسلامی بیندازند و تجزیه‌طلبی کنند. دهه‌ی ۶۰، دهه‌‌ی یک چنین حوادث بزرگی است که در کشور اتّفاق افتاد.

 و در دهه‌ی ۶۰، ملّت ایران و جوانهای ما آن‌چنان محکم ایستادند که بر همه‌ی اینها پیروز شدند. این خیلی مسئله‌ی مهمّی است. من توصیه میکنم به کسانی که اهل فکرند، اهل تأمّلند و راجع به دهه‌ی ۶۰ قضاوت میکنند، جای شهید و جلّاد عوض نشود! در دهه‌ی ۶۰، ملّت ایران مظلوم واقع شد؛ تروریست‌ها و منافقین و پشتیبانهای آنها و قدرتهایی که آنها را به وجود آورده بودند و دائماً در آنها میدمیدند، به ملّت ایران جفا کردند، بدی کردند؛ ملّت ایران در موضع دفاع قرار گرفت، امّا دفاع کرد و پیروز شد و بحمدالله آن توطئه‌های آنها را خنثی کرد. این [درباره‌ی] دهه‌ی ۶۰. جوانهای ما ایستادند، امام بزرگوار با آن چهره‌ی نورانی، با آن قلب خداباور، با آن عزم راسخ ایستاد و بر همه‌ی این مشکلات فائق آمد.

 امام رحلت کردند؛ بعد از رحلت امام عدّه‌ای امیدوار شدند که شاید بتوانند راه امام را برگردانند، که بحمدالله نتوانستند. بعد از رحلت امام سالهایی گذشت، عدّ‌ه‌ای در خارج از کشور و عوامل آنها در داخل کشور منتظر نشستند که شاید انقلاب غفلت کند، انقلاب پیر بشود، ازکارافتاده بشود، تا بتوانند حمله کنند و همان بساط قبل از انقلاب را مجدّداً در کشور بر سر کار بیاورند، [ولی] نتوانستند. علّت این نتوانستن‌ها چیست؟ علّت، همان جاذبه‌های امام بزرگوار، جاذبه‌های مبانی و اصول امام بزرگوار است که در کشور وجود دارد. من این را بعد هم عرض خواهم کرد؛ جسم امام از میان ما رفته است امّا روح امام زنده است؛ روح امام زنده است، راه امام زنده است، نفَس امام در جامعه‌ی ما زنده است. آن جذّابیّتهایی که در زمان حیات ظاهری، مردم را، جوانها را، دلها را مثل آهن‌ربا به خود جذب میکرد، امروز هم وجود دارد. نام امام گره‌گشا است، علاوه بر اینکه اصول امام یک اصول تمام‌نشدنی و کهنه‌نشدنی است؛ اینها وجود دارد. بنابراین شعار عدالت اجتماعی و اقتصادی، شعار استقلال، شعار آزادی، شعار مردم‌سالاری، شعار جدا شدن از چنبره و جاذبه‌ی قدرت آمریکا و قدرتهای جهانی، امروز هم برای مردم ما و جوانهای ما جذّاب است.

 ما البتّه در تحقّق بعضی از این شعارها انصافاً عقبیم. ما در مورد عدالت اجتماعی عقبیم، در مورد تحقّق برخی از مبانی و اصول اسلامی عقب‌ماندگی داریم؛ این را انکار نمیکنیم، امّا همّت ما، هدف ما، آرمان ما همین است که امام بزرگوار معیّن کرد و ما دنبال این آرمانها حرکت میکنیم؛ این برای نسل جوان ما جذّاب است؛ نه‌فقط نسل جوان کشور ما، بلکه برای نسل جوان کشورهای دیگر، بخصوص کشورهای اسلامی، جذّاب است؛ این قدرت بسیج‌کنندگی انقلاب است؛ من این را میخواهم بگویم. من میخواهم بگویم مسئولان کشور، فعّالان سیاسی کشور، از این قدرت بسیج‌کنندگی انقلاب غفلت نکنند؛ این نعمت بسیار بزرگی است، این نعمتی است که در اختیار کشور ما و در اختیار ملّت ما قرار دارد. انقلاب قدرت بسیج دارد؛ میتواند جوانها را، انسانهای باعزم و بااراده را، انسانهای سالم را، به‌سوی اهداف والا و بلند هدایت کند و حرکت بدهد و پیش ببرد؛ هیچ پیش‌رانی به عظمت و قدرت انقلاب و شعارهای انقلاب وجود ندارد؛ ما امروز به این احتیاج داریم و تا سالهای متمادی احتیاج خواهیم داشت.

 دشمنان ما بیکار نیستند؛ عزیزان من، برادران و خواهران من! دشمنان بیکار نیستند. بله، تا امروز دشمنها نتوانسته‌اند لطمه‌ی اساسی به ما بزنند؛ ما جلو رفتیم، ما پیشرفت کردیم، ما به کوری چشم دشمن توانستیم کارهای بزرگ انجام بدهیم، امّا دشمن در کمین است؛ شما ببینید وقاحت دشمن تا کجا است. رئیس‌جمهور آمریکا در یک نظام قبیله‌ایِ عقب‌مانده‌یِ منحطِّ محض می‌ایستد در کنار رئیس قبیله و رقص شمشیر میکند، آن‌وقت به چهل میلیون رأی ملّت ایران در یک انتخابات آزاد ایراد میگیرد! دشمنانی با این وقاحت و با این حدّ از پرده‌دری و بی‌ملاحظگی که می‌ایستند در کنار قاتلینِ شب و روز مردم کوچه و بازار یمن، و اسم از حقوق بشر می‌آورند؛ دیگر از این وقاحت بالاتر! قریب دوسال‌ونیم است که شب و روز دارند یمن را بمباران میکنند؛ نه مراکز نظامی یمن را، [بلکه] کوچه را، بازار را، مسجد را، بیمارستان را، خانه‌های مردم را؛ بی‌گناهان را میکُشند، زن و کودک و بچّه و بزرگ را به قتل میرسانند؛ آن‌وقت اینها میروند پهلوی آنها می‌ایستند، با یکدیگر مغازله(۳) میکنند و اسم حقوق بشر می‌آورند و جمهوری اسلامی را به‌خاطر حقوق بشر تحریم میکنند! دیگر وقاحت از این بالاتر؟ در مقابل یک چنین دشمنی ما احتیاج به قدرت بسیج‌کنندگی انقلاب داریم.

 انقلاب را بزرگ بدارید، گرامی بدارید، شما که دلسوز کشور و ملّت هستید ارزشهای انقلاب را به‌معنای واقعی کلمه زنده کنید و احیاء کنید؛ کشور به این احتیاج دارد. این‌جور نباشد که ما به‌خاطر اهداف کوتاه‌مدّت، به‌خاطر تحوّلات گوناگون عرصه‌ی سیاستهای روزمرّه و زودگذر، از آن ارزشهای والا فراموش کنیم، انقلاب را فراموش کنیم. امروز ما اگر میخواهیم در میدان علم پیش برویم، در میدان سیاست پیش برویم، در میدان اقتصاد پیش برویم، اگر میخواهیم کارهای بزرگ انجام بدهیم، احتیاج داریم به جرئت و اعتمادبه‌نفسی که انقلاب به یک ملّت میدهد و به ما داد. آن جرئت و اعتمادبه‌نفس را از بین نبرید، آن را تضعیف نکنید. امروز ملّت ایران به آن اعتمادبه‌نفس نیاز دارند؛ امروز هم جوان ما آماده است برای اینکه در راه‌های بزرگ، در کارهای بزرگ سینه سپر کند، وارد بشود، وارد میدان بشود؛ من عرض میکنم ما در داخل کشور میلیون‌ها جوان داریم که اگر تجربه‌ای مثل تجربه‌ی سالهای ۶۰ برای کشور پیش بیاید، قطعاً اینها با کمال قدرت، با کمال عزّت نفس، با کمال دلاوری و عزم وارد میدان میشوند و کشور را حفظ میکنند و نگه میدارند.

 می‌شنوم گاهی اوقات بعضی در مقابل شعارهای انقلاب، عنوان و مفهوم عقلانیّت را مطرح میکنند؛ کأنّه عقلانیّت نقطه‌ی مقابل انقلابیگری است؛ نه، این خطا است؛ عقلانیّت واقعی هم در انقلابیگری است. نگاه انقلابی است که میتواند حقایق را به ما نشان بدهد. ببینید! کِی بود آن‌وقتی که امام، آمریکا را به‌عنوان شیطان بزرگ معرّفی کرد و به‌عنوان یک موجود یا دولت غیرقابل‌اعتماد معرّفی کرد؛ این را سالها پیش امام بزرگوار به ملّت ایران -به ماها- یاد داد؛ امروز بعد از گذشت سالها، رؤسای کشورهای اروپایی میگویند آمریکا غیرقابل‌اعتماد است.
آنچه در آینه جوان بیند
پیر در خشت خام آن بیند

 این عقلانیّت است. عقلانیّت این است که این حرف و مطلبی را که امروز رؤسای کشورهای اروپایی دارند میگویند و آمریکا را غیرقابل‌اعتماد میدانند، امام در سی سال قبل یا سی و چند سال قبل گفت. و ما این را خودمان تجربه کردیم و آزمودیم؛ حقیقتاً آمریکایی‌ها غیرقابل‌اعتماد‌ند؛ در همه‌ی موضوعات، غیرقابل‌اعتماد‌ند؛ و من ان‌شاءالله در فرصتهای دیگری در این زمینه ممکن است صحبت بکنم. این عقلانیّت است؛ عقلانیّت معنایش این است که انسان اصالتها را بشناسد؛ عقلانیّت، تکیه‌ی به مردم است؛ عقلانیّت، تکیه‌ی به نیروی داخلی است؛ عقلانیّت، تکیه و توکّل به خدای بزرگ است. عقلانیّت اینها است؛ عقلانیّت در این نیست که انسان خود را بعد از رها شدن از چنبره‌ی قدرت آمریکا و استکبار، مجدّداً نزدیک به آنها بکند. اینها عقلانیّت نیست؛ عقلانیّت را امام داشت؛ عقلانیّت را انقلاب به ما میگوید.

 من خلاصه کنم: بزرگ‌ترین درسی که امام بزرگوار به ما داد، درس روحیّه و ذهن و عمل انقلابی است؛ این را باید فراموش نکنیم. امام میراث فرهنگی نیست؛ بعضی به امام به چشم میراث فرهنگی نگاه میکنند. امام زنده است؛ امام، امام ما است؛ امام، پیشوای ما است؛ امام، در مقابل ما است. بله، جسم امام نیست، امّا سخن امام و راه امام و فکر امام و نفَس امام زنده است؛ با این چشم به امام نگاه کنید و از او بیاموزید.

 بعضی عقلانیّت را در این میدانند و میگویند که «چالش با قدرتها هزینه دارد» -[البتّه] اشتباه میکنند- بله، چالش هزینه دارد، امّا سازش هم هزینه دارد. شما ملاحظه کنید دولت سعودی برای اینکه با رئیس­‌جمهور جدید آمریکا بتواند سازش بکند، مجبور میشود بیش از نیمی از ذخایرِ موجودی مالی خودش را در خدمت هدفها و طبق میل آمریکا هزینه کند. اینها هزینه نیست؟ سازش هم هزینه دارد. چالش اگر عقلائی باشد، چالش اگر منطبق با منطق باشد، اگر با اعتمادبه­‌نفس باشد، هزینه‌اش بمراتب کمتر از هزینه‌ی سازش است. من عرض کردم -ان‌شاءالله بعدها [هم] صحبت خواهم کرد- این‌جور نیست که قدرتهای توطئه‌گر و قدرتهای متجاوز به یک حدّی قانع باشند؛ ما این را در تعاملات این چند سال اخیر مشاهده کرده‌ایم. یک حدّی را مشخّص میکنند، وقتی شما در آن حد عقب‌نشینی کردید، تازه یک حرف جدید مطرح میکنند، یک ادّعای جدید و یک مطالبه‌ی جدید مطرح میکنند، شما را باز با همان فشارها مجبور میکنند این مطالبه‌ی جدید را هم بهشان بدهید؛ و این سلسله همین‌طور ادامه پیدا خواهد کرد؛ این متوقّف نمیشود.

 انقلابیگری یعنی مسئولین کشور، هدفشان را راضی کردن قدرتهای مستکبر قرار ندهند؛ مسئولان کشور، هدفشان را راضی کردن مردم، به کار گرفتن نیروهای داخلی، تقویت عناصر فعّال در داخل کشور قرار بدهند؛ این انقلابیگری است. معنای انقلابیگری این است که کشور و مسئولان، تسلیم هیچ زورگویی‌ای نشوند، دچار انفعال نشوند، دچار ضعف نفْس نشوند؛ نه زورگویی و قلدری را از طرف مقابل قبول کنند، نه فریب او را بخورند -چون قدرتها با وجود اینکه زورگویند و قلدرند و دستشان پُر از اسلحه‌ است، از فریب هم دریغ نمیکنند؛ آنجایی که ممکن باشد، اهل خدعه و فریب و دُور زدن و این حرفها هم هستند- اینها معنای انقلابیگری است.

 عرض من این شد: برادران عزیز، خواهران عزیز، جوانهای عزیز در سراسر کشور و مسئولین محترم کشور! همه بدانید که ما امروز به روحیّه‌ی انقلابی، به ممشای(۴) انقلابی، به شعار انقلابی، به اصول و مبانی انقلاب امام بزرگوارمان نیازمندیم؛ کشور احتیاج به این دارد. انقلابیگری را با عنوان افراطی‌گری و مانند این حرفها، نفی نکنید؛ انقلابیگری، نیاز امروز کشور است. این همان درسی است که امام بزرگوار به ما داد و از این درس باید استفاده کنیم. این بحث اوّل و بحث اصلی و عمده‌ی من.

 امّا در مورد مسائل داخلی هم چند جمله عرض کنم. یک مسئله‌ی بسیار مهم، مسئله‌ی انتخابات ریاست جمهوری بود که در [دو] هفته‌ی قبل انجام گرفت. بنده باید از یکایک آن کسانی که آمدند و بیش از ۴۱ میلیون رأی را در صندوقها ریختند، از صمیم قلب تشکّر کنم. حقیقتاً کار بزرگی انجام گرفت؛ برای کشور اعتبار شد؛ برای نظام جمهوری اسلامی اعتبار شد؛ برای نظام جمهوری اسلامی نشانه‌ی اعتماد عمومی مردم شد. [اینکه] اکثریّت هفتاد و چند درصدیِ کشور بیایند به نظام جمهوری اسلامی «آری» بگویند، تأیید کنند، به آن اعتماد کنند، خیلی مهم است. حالا بعضی‌ها متأسّفانه بگوییم از روی کج‌فهمی -یا چه بگوییم، نمیدانم- انکار میکنند؛ میگویند «رأی مردم ربطی به نظام اسلامی و تأیید نظام اسلامی ندارد»! چرا آقاجان؛ حتّی کسانی که ممکن است در دل از نظام اسلامی گله‌مندی هم داشته باشند، امّا وقتی می‌آید در چهارچوب نظام رأی میدهد، معنایش این است که این چهارچوب را قبول میکند و به آن اعتماد میکند و آن را کارآمد میداند که در چهارچوب آن دارد حرکت میکند. این قریب ۴۲ میلیون رأی ملّت، هفتاد و چند درصد، رأی به نظام اسلامی و اعتماد به نظام اسلامی بود. حادثه‌ی بسیار مهمّی بود.

 خوشبختانه شورای محترم نگهبان صحّت انتخابات را اعلام کردند. البتّه اعلام کردند و به ما هم گزارش رسیده بود که تخلّفاتی انجام گرفته است؛ این تخلّفات را باید البتّه دنبال بکنند. اگرچه این تخلّفات به نتایج انتخابات هیچ‌گونه اثری نگذاشته است و نمیگذارد امّا بالاخره تخلّف، تخلّف است و مناسب نظام جمهوری اسلامی نیست. این تخلّفات را مسئولین با جدّیّت دنبال کنند، متخلّفین را مشخّص کنند تا این‌گونه تخلّفات در انتخابات‌های گوناگون ما -که انتخابات‌هایی این ملّت در پیش دارد- برافتد و دیگر ما این‌گونه تخلّفاتی نداشته باشیم. وقتی‌که چشممان را ببندیم و از تخلّف صرفِ‌نظر کنیم و اغماض کنیم، تخلّف تکرار میشود. باید جلوی تخلّف گرفته بشود. من از مسئولان کشور هم که این انتخابات را اجرا کردند، نظارت کردند، تشکّر میکنم.

 البتّه در تبلیغات، در مناظرات، حرفهایی زده شد، گاهی بداخلاقی‌هایی شد، برخی از دستگاه‌های گوناگون کشور مورد اتّهام قرار گرفتند؛ اینها کارهای خوبی نبود؛ گذشته، گذشته است؛ بایستی اینها ادامه پیدا نکند. همه توجّه داشته باشند: به آنچه در انتخابات انجام گرفت، با چشم اغماض نگاه کنند؛ تکرار نکنند؛ یعنی ملّت -چه آن گروهی که نامزد آنها رأی آورده است، چه آن گروهی که نامزد آنها رأی نیاورده است- باید از خودشان ظرفیّت نشان بدهند، از خودشان حلم نشان بدهند -حلم یعنی ظرفیّت، جنبه‌دار بودن- بی‌جنبگی نشان ندهند. بعضی هستند که اگر در یک قضیّه‌ای برنده هم بشوند بی‌جنبگی نشان میدهند، بی‌ظرفیّتی نشان میدهند، اگر بازنده هم بشوند همین‌جور؛ نه، بایستی چه در صورتی که انسان موفّق شد و به آن مقصودی که داشت رسید، چه در صورتی که نرسید، از خود ظرفیّت نشان بدهد. خب، خوشبختانه امسال در این انتخابات ظرفیّت نشان دادند، آن کسانی هم که موفّق نشدند ظرفیّت نشان دادند، بر خلاف سال ۸۸ که آن مشکلات را برای کشور به وجود آوردند.

 یک مسئله‌ی دیگری که من اینجا کوتاه عرض میکنم و بعدها ان‌شاءالله با تفصیل بیشتری ممکن است مطرح بکنم، این است که در مسائل داخلی، دولت محترم، به تولید و اشتغال اهمّیّت ویژه بدهند. بر طبق قانون اساسی، رئیس‌جمهور از امکانات بسیار گسترده‌ای در کشور برخوردار است؛ خیلی از کارها را میتوانند انجام بدهند؛ از این امکاناتی که در اختیار دارند استفاده کنند، ظرفیّتهای داخلی را بالفعل کنند، هیچ درنگی در عمل به وعده‌هایی که به مردم داده شده است صورت نگیرد. مسئولین را، مسئولان بخشهای مختلف را -حالا در دولت دوازدهم- جوری انتخاب بکنند که کارکن و فعّال و پای‌کار و توانا باشند؛ یعنی توانایی آنها بتواند کارها را ان‌شاءالله پیش ببرد. اگر خدای نکرده در بخشهای مختلف -چه اقتصادی و چه غیراقتصادی- یک بخشی از خود ناکارآمدی نشان بدهد، این به حساب ناکارآمدی نظام گذاشته خواهد شد و این بی‌انصافی است؛ نظام کارآمد است؛ بخشهای مختلف باید بتوانند خودشان را پابه‌پای نظام پیش ببرند. [مسئولین] برای مقاوم‌سازی کشور در قبال تحریمهای آمریکا، باید کشور را آماده کنند؛ کشور را مقاوم‌سازی کنند. می‌بینید آمریکایی‌ها با کمال وقاحت هر روزی یک حرف جدیدی [میزنند]، یک ساز جدیدی کوک میکنند؛ باید در مقابل آنچه آنها انجام میدهند، کشور مقاوم باشد و توانایی ایستادگی داشته باشد. این مقاومت اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و همه‌جانبه را مسئولین در نظر بگیرند.

 در مسائل جهانی هم، از کشور باید صدای واحدی شنیده بشود؛ این را همه‌ی مسئولان محترم کشور توجّه کنند؛ در مسائل مهمّ بین‌المللی، یک صدای واحد قوی باید از داخل کشور شنیده بشود؛ صداهای گوناگون از مسئولین شنیده نشود. حالا ممکن است فلان نویسنده یا فلان کسی که در فضای مجازی کار میکند، عقیده‌ی دیگری داشته باشد، اهمّیّت ندارد؛ مسئولان کشور باید حرف واحدی بزنند، صدای واحدی داشته باشند.

 یک جمله هم در مورد مسائل خارجی عرض بکنم. متأسّفانه در ماه مبارک رمضان برادران ما در برخی از کشورها بشدّت دچار مشکلند؛ در یمن، در سوریه، در بحرین، در لیبی، مسلمانها با دهان روزه دچار این مشکلات عظیم هستند. در یمن دولت سعودی شب و روز یمن را بمباران میکند، مردم را زیر فشار قرار میدهد؛ البتّه اشتباه هم میکنند. این را من اینجا بگویم، دولت سعودی بداند اگر ده سال دیگر یا بیست سال دیگر هم این روش را در مقابل مردم یمن پیش بگیرد، بر مردم یمن پیروز نخواهد شد. این یک جنایتی است که در حقّ مردم بی‌پناه و بی‌گناه یک کشوری دارد انجام میگیرد و قطعاً به نتیجه هم نخواهد رسید؛ وزر و وبال خودشان را در دنیا پیش مردم و پیش خدای متعال و پیش کرام­‌الکاتبین سنگین میکنند و انتقام الهی را نسبت به خودشان سخت‌تر خواهند کرد.

 در بحرین هم همین‌جور؛ در بحرین هم حضور دولت سعودی یک حضور غیر منطقی است. مسائل بحرین مربوط به مردم بحرین است؛ مردم بحرین بنشینند خودشان با حکومتشان صحبت کنند، به یک نتیجه‌ای برسند. چرا بایستی یک دولت بیگانه، نیروی نظامی به آنجا وارد کند و در کار آنجا دخالت کند و سیاست‌گذاری کند؟ این کارهای غیر منطقی و غیر عقلائی است که کشورها و ملّتها را دچار مشکل میکند. اینکه بخواهند اراده‌ی خود را بر یک ملّتی تحمیل بکنند منطقاً غلط است، عملاً ناکارآمد است و نتیجتاً موجب روسیاهی است و به جایی نخواهد رسید؛ حتّی درصورتی­‌که با این رشوه‌ی چند صد میلیاردی آمریکا را هم با خودشان همراه بکنند، باز هم به نتیجه‌ای نمیرسند.

 مسائل سوریه هم همین‌جور؛ حضور کشورهای بیگانه در سوریه که برخلاف اراده‌ی دولت سوریه و ملّت سوریه است، کار خلافی است. [ما] معتقدیم مسائل سوریه هم باید با گفتگو حل بشود؛ معتقدیم که هم در سوریه، هم در بحرین، هم در یمن، هم در همه‌جای دنیای اسلام، دشمنان جنگهای نیابتی به راه می‌اندازند، مردم را با یکدیگر درگیر میکنند. راه حل این است که بنشینند با هم صحبت کنند، گفتگو کنند، مذاکره کنند، دیگران دخالت نکنند، سلاح از بیرون -به این شکل که ملاحظه میکنید- به کشورها تزریق نشود. امروز داعش از محلّ ولادت خود یعنی از عراق و سوریه دارد رانده میشود و به سراغ کشورهای دیگر میرود؛ به سراغ افغانستان و پاکستان و حتّی فیلیپین و کشورهای اروپایی و جاهای دیگر. این آتشی است که خود آنها به دست خودشان افروخته‌اند و حالا دامن خودشان را این آتش گرفته است.

 ملّت ایران به توفیق الهی توانسته است در همه‌ی این قضایا با منطق، با عقلانیّت، با عزم و اراده‌ی راسخ، کار خود را ادامه بدهد و پیش ببرد؛ بعد از این­ هم همه‌ی تحوّلات سیاسی کشور به توفیق الهی و به هدایت الهی و به اذن الهی، به سمت آرمانهای این ملّت و پیروزی این ملّت تمام خواهد شد. و من عرض میکنم به توفیق پروردگار، به تجربه‌ی ۳۸ سال گذشته، فردای این ملّت از امروز این ملّت بمراتب ان‌شاءالله بهتر خواهد بود.

 پروردگارا! در این عصر ماه رمضان، به این جمع روزه‌دار و به این شکمهای گرسنه و لبهای تشنه، رحمت و فضل خود را نازل بفرما. پروردگارا! به حقّ محمّد و آل محمّد ملّت ایران را در همه‌ی میدانهای مهمّ خود پیروز و سربلند بفرما. پروردگارا! امام بزرگوار ما را که روحش و جانش و نفَسش در میان ما زنده است، روزبه‌روز زنده‌تر قرار بده. پروردگارا! شهدای عزیز این ملّت را، جوانان فداکار این ملّت را، مشمول لطف و فضل خود قرار بده. پروردگارا! مسئولان کشور را به خدمت به این ملّت بزرگ موفّق بگردان، قلب مقدّس ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) را از ما راضی و خشنود کن. پروردگارا! دعای آن بزرگوار را شامل حال ملّت ایران و شامل حال این حقیر بفرما؛ چشم ما را به جمال آن بزرگوار روشن کن.

والسّلام­ علیکم­ و رحمةالله و برکاته


۱) این مراسم در روز نهم ماه مبارک رمضان برگزار شد.
۲) آمیزه‌ای از چند روش یا مکتب، بدون سنخیّت محتوایی و ارزشی
۳) گفتگوی عاشقانه
۴) رفتار، مشی، سِیر کردن

وظایف یک تشکل اسلامی از نظر شهید بهشتی/10 فرمان تشکیلاتی شهید بهشتی برای فعالین فرهنگی/یک تشکل اسلامی در نگاه شهید بهشتی

دیدبانشهید مظلوم بهشتی به کار تشکیلاتی و حزبی معروف است. وی در نشست چهارم با اعضای حزب جمهوری‌اسلامی در خصوص ویژگیهایی لازم در تشکل سخنان قابل تاملی مطرح می کند که به نظر می رسد حتی برای امروز نیز مهم باشد. متن این سخنرانی به شرح ذیل است::
 
ما همچنان بر داشتن یک تشکل پافشاری داریم. اما شرط آن تشکل این است:

1) باید پاسدار ارزش‌ها باشد نه پاسدار خود. نگهبان ارزش‌ها باشد نه نگهبان خود. هر وقت این تشکل به‌جای آن‌که نگهبان ارزش‌ها باشد و خدا‌پرست و حق‌پرست و کمال‌دوست و کمال‌خواه باشد، خودخواه شد، آن وقت یک طاغوت می‌شود. و چه بهتر که چنین طاغوتی بر سر راه امت نباشد. بر همه‌ی ماست که دائماً مراقبت کنیم که تشکل ما، خودخواه نشود؛ همیشه خداخواه بماند و این با خودسازی مداوم یک یک ما، مجموعه‌ی ما و وجود سیّال تشکیلاتی ماست.

2) تشکل سازنده باشد. باید آسان کننده‌ی خودسازی و کمکی به سیر الی الله برای شرکت‌کنندگان در این تشکل باشد. هر وقت یکی از ما یا جمع ما به تشکل‌مان مشغول و سرگرم شدیم، چنین تشکلی «لهو» می‌شود و باید از او پرهیز کنیم زیرا ما را از خدا دور می‌کند. اگر همه‌اش به‌فکر تشکیلات‌مان باشیم. اگر تشکیلات برای ما آن‌قدر محبوب شد که جانشین خدا وحق شد، حالت لهو پیدا می‌کند و آدم را از یاد خدا غافل می‌کند. چه‌وقت ما می‌فهمیم که تشکیلات برای ما لهو و سرگرمی نشده و لعب و بازی روزانه نشده؟ وقتی‌که ببینیم در این تشکیلات داریم ساخته می‌شویم. آن وقت که کار تشکیلاتی ما حالت عبادت دارد.

این‌که ما این همه تأکید داریم که کار در دفاتر حزب، باید آهنگ عبادت داشته‌باشد، این در حزب جمهوری اسلامی در متن هدفگیری ماست. کافی است که ما از خودسازی‌مان باز بمانیم. کافی است که ما از خداخواهی‌مان باز بمانیم. همین خودش خسارت بزرگی ‌است. باید دفاتر حزب مراقبت‌کنند که آن‌جا معبد باشد و محل عبادت بماند. جای خودسازی ما باشد. اما این‌ها با گفتن نمی‌شود. این، با اخلاق در نیت و باز با مراقبت بر عمل می‌شود. طرز برخوردهایمان، طرز کارمان، شور و عشق کارمان، این‌ها می‌تواند نشان بدهد که کدام طرفی هستیم.

بنابراین شرط اول این است که ما تشکیلات‌پرست نشویم (طاغوت) و خود‌خواهی تشکیلاتی پیدا نکنیم، شرط دوم این‌که ما ممکن است تشکیلات پرست نباشیم اما سرگرم تشکیلات باشیم (لهو) یا سرگرم هم نشویم ولی از خودسازی باز بمانیم.

3) شرط سوم این‌که این تشکیلات به درد مردم بخورد نه اینکه یک باری باشد بردوش این جامعه (لغو). تشکیلات مقداری هزینه می‌برد، مقداری نیروی انسانی می‌برد، روی این تشکیلات سرمایه‌گذاری می شود. اگر این تشکیلات به درد این مردم نخورد لغو می‌شود. و ما هم اگر اهل ایمانیم باید از لغو گریزان باشیم. «عن اللغو معرضون». این تشکیلات نباید «بُت» و یا «لغو» و «لهو» باشد. باید به درد مردم بخورد، باید کمک کند به جمهوری اسلامی. باید روز به روز، هر چه بهتر والهی‌تر و نورانی‌تر و سازنده‌تر و سرافرازتر و پویا‌تر و سخت‌کوش‌تر و پیشتازتر ادامه بدهیم. بنابراین در داخل این تشکیلات باید برنامه‌ریزی‌های گوناگون بوجود بیاید، نه فقط در خود تشکیلات، که برای کل جامعه، بلکه برای کل انقلاب اسلامی. باز هم تکرار می‌کنم که این صرفاً با گفتن نمی‌شود. مکرر دیده‌ام که خصلتهای بیرونی بعضی از ما در جهت مخالفت این ویژگی‌ها به‌کار می‌افتد و آهنگ تخریبی پیدا می‌کند.

مراقبت تشکیلاتی

خود‌خواهی‌‌های شخصی، خود‌محوری‌ها، سوء ظن‌ها، بدگمانی‌ها‌ی بی‌جا، از آفت‌های تشکل‌ محسوب‌می‌شود. گاهی می‌شود برادرها یا خواهرها فکر می‌کنند منشأ این سوء‌ظن‌ها و بدگمانی‌ها، در درون خود «کار تشکیلاتی» است. ولی گاهی این‌طور نیست، افراد با آن خصلت‌های منفی‌ای که دارند وقتی وارد یک تشکیلاتی می‌شوند در حقیقت با خودشان این میکروب‌ها را وارد تشکیلات می‌کنند. به همین جهت هم هست که یکی از واجبات تشکیلات این است که دائماً مراقب باشد تا میکروب‌ها از بیرون وارد پیکره و عمق تشکیلات نکند.

یعنی دائماً باید مراقبت‌کرد که اگر ویروسی، میکربی یا یک فردی داخل تشکیلات می‌آید، همان اول علاج‌شود، قبل از آن‌که خصلت او به جای دیگر سرایت‌کند. ولی این واقعیت هست که گاهی می‌بینیم یک مرتبه در یک گوشه‌ی تشکیلات یک نوع دید پیدا می‌شود. وقتی دنبال می‌کنیم می‌بینیم که به یک آقا یا خانمی منتهی می‌شود که او با یک سوء‌ظن و بدگمانی و خودرأیی وارد جو پاک تشکیلات شده‌است -هر قدر جو تشکیلات پاک‌تر باشد، آسیب‌پذیرتر است- و یک مرتبه این آسیب توسعه پیدا می‌کند. هر یک از ما وظیفه داریم که آن ضعف‌های شخصی خود را سخت مراقبت‌کنیم. یک نفر تا بیرون تشکیلات هست اگر نقطه ضعفی دارد، ضعف شخصی محسوب می‌شود ولی وقتی وارد تشکیلات می‌شود، ضعف شخصی‌اش ضعف شخصی همراه با یک نوع امکان سرایت و سوار بر یک مرکب تیزپا و تندرو است. در تشکیلات گسترش ضعفها ممکن است خطر ناک‌تر و شدیدتر باشد و به همین دلیل مراقبت از ضعف‌های شخصی افراد لازم است. سوء‌ظن‌ها، بدگمانی‌ها و بد‌تفسیر‌کردن‌ها همه از چنین ضعف‌هایی هستند و باید خیلی مراقبت‌کنیم. برای این‌که این ضعف‌ها تا ضعف شخصی است، یک گناه است ولی وقتی که در یک جمع باشد، گناه مضاعف و هم عقاب آن دنیایش مضاعف است چراکه نتیجه‌ی زحمات فراوان انسان‌های تلاشگر در راه خدا با یک چنین ضعف‌هایی به هدر می‌رود و خبط وضایع می‌شود و تلاش‌های خود انسان‌ را در آن دنیا هم به هدر می‌دهد.

تنگه‌ها
ما خیال می‌کنیم که داشتن یک تشکیلات اسلامی کار آسانی است و کار ندارد که ده تا آدم دور هم جمع شوند و یک اسم و اساسنامه و یک نمودار تشکیلاتی و ... تمام شود. خیر، این جور نیست. اگر به تجربه‌های شخصی خود بنگرید می‌بینید که مشکل بزرگ، داشتن یک تشکیلات در درون یک یک ماست. زیرا که ما به این آسانی‌ها آدم نمی‌شویم. بر سر راه انسان شدن‌مان صدها عقبه وجوددارد که «فلا اقتحم العقبه». صدها تنگه وجوددارد که اولاً باید تنگه‌ها را بشناسیم. ثانیاً باید توانائیش را داشته باشیم و تازه از یک تنگه عبور می‌کنیم. خیال‌می‌کنیم تمام‌شد‏. می‌بینیم عجب! تنگه‌های سخت‌تر برسر راهمان است و این، لحظه‌ی مرگ انسان است.

شما می‌دانید زمانی تشکیلات سازمان مجاهدین خلق، به‌عنوان یک آرزو بود که‌ ای‌کاش حزب جمهوری اسلامی از نظر تشکیلاتی مثل سازمان مجاهدین خلق می‌بود. زیرا آن تشکیلات به تعبیر خودشان هم تشکیلات آهنین بود. آن‌ها در نامه‌ای که به امام یا رئیس جمهور نوشته‌بودند، سخت مغرور شده‌بودند که ما با تشیکلات آهنین خود چنین و چنان خواهیم کرد! البته این نوع تشکیلات بوجود آوردنش هنر می‌خواهد ولی این آرمان شماها نیست. مهم این است که در داخل یک تشکیلات، آن آزادی‌های انسان‌ساز حفظ شود. تشکیلاتی که طبق نامه‌ی آن خانم در مجله‌ی راه‌زینب می‌نویسد که برایم شوهر تشکیلاتی انتخاب کردند و هر چه گفتم نمی‌خواهم، گفتند نمی‌شود، دست تشکیلات است! ما وقتی می‌خواستیم حزب جمهوری اسلامی را بوجود بیاوریم هرگز در پی ایجاد یک چنین تشکیلاتی نبودیم، ما مؤسسین هرگز نمی‌خواستیم یک چنین چیزی بوجود آوریم مثل یک سربازخانه و یک اردوی کار اجباری. ما از اول گفته بودیم که امتیاز بزرگ اسلام این است که می‌خواهد با حفظ آزادی‌های انسان، انسان‌ها را بسازد. تشکیلاتی اسلامی است که می‌کوشد تا انسان‌ها را همسو کند نه این‌که انسان را قالبی بسازد. کی ما اصلاً در اسلام می‌خواسته‌ایم انسان قالبی بسازیم تا پی آن باشیم که تشکیلاتمان هم قالبهای آهن باشد؟

ساختن، نه قیچی‌کردن
اگر انسان‌هایی هستند که همه‌شان می‌خواهند در راستای کلی که در مواضع بیان شده حرکت کنند اما در عمل بعضی‌ها نقص‌دارند، آسان‌ترین کار حذف ناقص‌هاست. در حالی که کار یک تشکیلات، ساختن ناقص‌هاست نه حذف ناقص‌ها. این ساختن هم زمان‌ می‌برد و در زمانی که لازم دارد، باید با نقص‌شان بسازیم نه این‌که زود ناراحت بشویم که آقا این چه حزبی است، فلانی چنین کرد و فلانی چنان کرد و بد گفت و غیبت‌کرد و تهمت‌زد و ... . البته باید رسیدگی‌کرد و فوراً هم به آن رسید، آن هم رسیدگی سازنده‌ای که این عیب را در خودشان بر‌طرف‌کنند. این صحیح است که زود برسیم و نیروها را متمرکز کنیم و نگذاریم که یک نقص فراگیر بشود؛ نگذاریم یک نقطه چرکین دوام بیاورد و زود علاج کنیم. این درست است که اگر دیدیم یک نقطه‌ای آنقدر چرکین است که علاج ناپذیر است جراحی هم می‌کنیم. ولی جراحی بعنوان آخرین علاج است نه اولین علاج! عده‌ای از برادران و خواهرهای ما جراحی را اولین علاج می‌دانند و آسان‌ترین راه برای‌شان قطع کردن و جراحی است. ولی این‌که قرار باشد یک انسانی هر جای بدنش که بیمار شد جراحی‌کند، بنده گمان می‌کنم زودتر از یک‌سال از بین می‌رود. یک کورک می‌زند به انگشتش، یا‌الله انگشت را قیچی‌کن. این‌که هر جا زخمی داشتیم آنرا جراحی کنیم، نمی‌شود.

ما باید یک حرکت سازنده و خود‌ساز داشته باشیم. البته آن‌هایی‌که مربی‌اند، در اثناء تربیت، خودشان هم ساخته‌می‌شوند. همان‌طور که دارد دیگران را تربیت می‌کند، دارد خودش را هم تربیت می‌کند. امام هم در مقام رهبری در حال ساخته‌شدن هستند چرا که در5 سال پیش با یک جریانی مثل بنی‌صدر بر‌خورد نداشتند. خودشان هم گفتند که مادر مورد محمد‌رضا‌خان تکلیف‌مان روشن بود که باید برود ولی حالا با یک جریان خودی بر‌خورد‌کرده‌ایم و این است که امام هم یک حرکت خودساز لازم دارد. تربیت و ساختن دیگران همراه است با ساختن خود انسان. امید بنده این است که این نوع اندیشه و معیار زیربنای کار تشکیلاتی باشد و ما می‌توانیم با تلاش هر چه بیشتر و با آگاهی هر چه بیشتر بسازیم و ساخته شویم. ا‌ن‌شاء الله.
منبع: خبرنامه دانشجویان ایران

سرویس دریچه: شهید بهشتی از جمله افرادی بود که حتی سال‌ها پیش از انقلاب، به فکر کادرسازی و تربیت نیروهای انقلابی برای اداره‌ جامعه مطابق با دستورالعمل‌های دینی بود و در این راه، افراد بسیاری را تربیت کرد. به مناسبت سالگرد این شهید عزیز که به فرموده امام خمینی(ره) به تنهایی یک امت بود، 10 خصوصیتی که از نظر ایشان برای فعالیت‌های تشکیلاتی حیاتی است، منتشر می‌شود تا مورد استفاده‌ فعالان فرهنگی قرار گیرد.

یک تشکیلات نمونه چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

ما برای این که بتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم، بی شک باید متشکل باشیم. رابطه‌های ایمانی، اعتقادی، علمی، و دینی سازمان‌نیافته برای رسیدن به بخشی از اهداف و تحقق بخشیدن به قسمتی از مراحل یک انقلاب می تواند کافی باشد؛ ولی برای رسیدن به بخشی دیگر از اهداف و تحقق بخشیدن به آن قسمت دیگر از آرمان‌های یک انقلاب کافی نیست... ما همچنان بر داشتن یک تشکل پافشاری داریم؛ اما شرط آن این است که:

1- تشکل باید پاسدار ارزش‌ها باشد، نه پاسدار خود، نگهبان ارزش‌ها باشد، نه نگهبان خود.

2- تشکل باید سازنده ما،آسان کننده‎ی خودسازی برای ما و کمکی به «سیرالی الله» برای شرکت‌کنندگان در این تشکل باشد.

3- شرط سوم، این که این تشکیلات به درد مردم بخورد، نه این که یک باری باشد بر دوش این جامعه، آن چه در ادامه می‌آید،10 توصیه‌ی اوست که حدود 30 سال پیش در جمع انجمن‌های اسلامی سازمان بهزیستی بیان شده؛ اما انگار حرف‌هایی است که در امسال برای ما گفته است...

برادرها و خواهرهایی که بار سنگین مسئولیت ها را بر دوش دارید و چشم‌ها در انتظار نتایج تلاش‌های به هم پیوسته‌ی شماست، خوش آمدید! شماها در اقلیت هستید و دیگر نمی‌خواهیم تعارف بکنیم که اقلیت نیستیم. شما اقلیت مؤمن می‌خواهید چه کار کنید؟ نظر ماها این است که شما یک اقلیتی باشید که تکیه کنید بر:

1- ایمان هرچه قوی‌تر به آرمانتان و به کارتان؛

نگذارید این ایمان در شماها خدای ناکرده پژمرده و ضعیف شود. این ایمان باید روز به روز تقویت گردد.

2- برنامه های عملی‌ای که درآن، تفوق و برتری کارکرد ساختار اسلامی و نیروهای مؤمن به چشم بخورد؛

باید به گونه‌ای باشد که خواهر مسلمان و برادر مسلمان ما که از یک هم سن و همکلاسی و هم رتبه غیرمسلمانش در مقام عمل دینی صالح‌تر است، در مقام عمل اجتماعی نیز سودمندتر باشد. اگر عمل شما به حال مردم سودمند واقع شود، ماندنی خواهید بود. این بیان قرآن است .«فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض»؛ [کفر می‌رود و آنچه برای انسان سودمند است می ماند. رعد/آیه 17] سودمندی بیشتر ما باعث پیروزی ماست. به همین جهت در خودسازی فردی و جمعی انجمن‌هایتان باید طوری برنامه‌ریزی کنید که در صحنه خدمت به مردم بدرخشید؛ نه برای تعریف مردم بلکه برای خدا.

3- ارتباط خود را قوی کنید؛

وقتی یک عده در اقلیت هستند، باید بکوشند تا به کمک ارتباطات گسترده، یک جمع بزرگتر شوند. وقتی که همه یک جا جمع هستید، احساس دلگرمی و قدرت بیشتر می کنید.

4- جذب عناصر جدید؛

گاهی دافعه خیلی قوی است اما جاذبه چندان قوی نیست. مسلمان، هم دافعه دارد و هم جاذبه.

شما باید جاذبه‌تان زیاد باشد، باید کلامتان و رفتارتان چنان باشد که اطرافیانتان را یکی یکی جذب کنید. اصلاً باید برنامه داشته باشید برای جذب آنها. مبادا فکر کنید که اینهایی که با ما مخالف هستند دیگر کارشان خراب است و درست شدنی نیستند. خیر، انسان تغییر می کند. خیلی‌ها آدم‌های خوبی هستند، می‌لغزند و بد می‌شوند. خیلی‌ها آدم‌های بدی هستند و در اثر ارشاد و معاشرت خوب می‌شوند. تعالیم اسلام یادتان نرود. اسلام می‌گوید تا آخرین لحظات حیات، در توبه باز است.

5- انضباط؛

هرکار دسته جمعی‌ای که انجام می‌دهید باید همراه باشد با انضباط تشکیلاتی. بچه مسلمان ها به انضباط مقدار کمی بها می دهند. باید یک مقدار به انضباط بیشتر بها بدهیم. اما نظم فرعونی نه؛ زیرا نظم گاهی فرعونی و طاغوتی است. نظم ما باید الهی، سازنده و نورانی باشد.

6- شناسایی و کشف استعدادها؛

کشف عناصر مدیر و مفید که بتوانند پستهای کلیدی و موثر را با لیاقت اداره کنند. گاه ما یک فرد متدین و خوبی را می‌گذاریم رأس کاری ولی چون توانایی‌اش ضعیف است، اثر بدی می‌گذارد. شما باید مدیرهای مومن و متعهد 10 سال آینده را هم کشف کنید و هم بسازید.

7- معلوماتتان را ببرید بالا با مطالعات اسلامی، مطالعاتتان باید اسلامی باشد؛ فنی هم باید باشد؛

هرکدام از شما وظیفه‎ی شرعی‌تان است که در هفته یک مقدار روی رشته خاص خودتان مطالعه‌ی فنی کنید، طوری که کاردانی و کارایی فنی شما رو به افزایش پیگیر و مستمر باشد.

8- شیوه‌های صحیح برخورد با دشمن و مخالف را یاد بگیرید؛

گاهی برادرها و خواهرها با جریانهای مختلف می‌خواهند برخورد کوبنده داشته باشند اما طرز برخورد آنها طوری است که در جامعه محکوم می شوند. شیوه های برخورد باید صحیح باشد. باید درباره این شیوه های برخورد بنشینید و تبادل نظر کنید.

9- انتقاد از خویشتن؛

آیا هیچ وقت دور هم جمع می شوید بگویید این یک هفته نقایص و عیب کارم این بود. این کار را می کنید یا خیر؟ خوب، شروع کنید! هیچ اشکالی ندارد.«المؤمن مرآت المؤمن» یعنی چه؟ برادر و خواهر مسلمان باید آینه یکدیگر باشند.آینه یکی از کارهایش این است که عیب‌های آدم را می‌گوید، بنابراین هر هفته‌ای، دو هفته‌ای، یک ساعت دور هم بنشینیم با روی باز و گشاده‌رویی هرکسی اول عیب‌های خودش را بگوید بعد آنهایی که جا می ماند دیگران بگویند، بعد هم عیب جمعمان را بگوییم.

10- امید کامل به آینده؛

هیچ مسلمانی حق یأس و ناامیدی ندارد. آدمهایی که ایمان به خدا ندارند آنهایی هستند که از گشایش آفرینی خدا در تنگناها مایوس می‌شوند. انسانهای مومن همیشه باید امیدوار باشند. آنقدر قرآن و اسلام به ما تعلیم می‌دهد که نه با یک غوره سردی‌تان بشود و نه با یک مویز گرمی‌تان.


"ما همچنان بر داشتن یک تشکل پافشاری داریم، اما شرط آن تشکل این است که:
1 - باید پاسدار ارزش‌ها باشد نه پاسدار خود. نگهبان ارزش‌ها باشد نه نگهبان خود. هر وقت این تشکل به جای آنکه نگهبان ارزش ها باشد، به جای آنکه خداپرست و حق‌پرست و حق‌خواه و کمال‌دوست و کمال‌خواه باشد، خودخواه شد، آن یک "طاغوت" می‌شود و چه بهتر که چنین طاغوتی بر سر راه امت نباشد. بر همه‌ ماست که دائماً مراقبت کنیم این تشکل ما خودخواه نشود، همیشه خودخواه بماند و این با خود سازی مداوم یک‌یک ما و با مراقبت مداوم یک‌یک ما، بر مجموعه‌ ما و بر وجود سیال تشکیلاتی ماست.
2 - تشکل باید سازنده‎‌‎ ما، آسان‌کننده‎‌‎ خودسازی برای ما و کمکی به سیر الی‌الله برای شرکت‌کنندگان در این تشکل باشد.
بنابراین شرط اول این است که ما تشکیلات‌پرست نشویم. خودخواهی تشکیلاتی پیدا نکنیم. شرط دوم اینکه ممکن است تشکیلات‌پرست نباشیم اما سرگرم تشکیلات باشیم (لهو) یا سرگرم هم نشویم ولی از خودسازی باز بمانیم. شرط سوم اینکه این تشکیلات به درد مردم بخورد نه اینکه یک باری باشد بر دوش این جامعه. «لغو» این تشکیلات الان مقداری هزینه می‌برد، مقداری نیروی انسانی می‌برد، روی این تشکیلات سرمایه‌گذاری می‌شود، اگر این تشکیلات به درد این مردم نخورد، لغو می‌شود و ما هم اگر اهل ایمانیم باید از لغو گریزان باشیم "عن اللغو معرضون. " ‏
این تشکیلات نباید "بت" باشد و نه باید "لغو" باشد و نه باید "لهو" باشد. ‏باید به درد مردم بخورد. باید کمک کند به جمهوری اسلامی، باید روز به روز، هر چه بهتر الهی‌تر و نورانی تر و سازنده‌تر و سرافرازتر و پویاتر و سختکوش‌تر و مترقی‌تر و پیشتازتر ادامه بدهیم. بنابراین در داخل این تشکیلات باید برنامه‌ریزی‌های گوناگون به وجود بیاید. نه فقط در خود تشکیلات که برای کل جامعه بلکه برای کل انقلاب اسلامی. این سه شرطی است که ما برای هر تشکیلاتی شرط اصلی می‌دانیم. برای ما "عضو" مقام سنگینی است، برای این است که یک وقتی از خودش سئوال می‌کنند و یک‌وقت از خودش و هزاران نفر دیگر سئوال می‌کنند که چرا اینها را به تباهی کشیدی؟بنابراین ما همچنان بر ضرورت تشکیلات پافشاری داریم و این دشواری‌هایی هم که برای راه انداختن تشکیلات سازنده‌ پیش‌برنده داشته‌ایم، تحمل کرده و می‌کنیم و معتقدیم که این دشواری‌ها همچنان وجود دارد و هست و قابل اجتناب نیست. ایجاد چنین تشکیلاتی از نعمت‌های بزرگی است که چنان ساده آسان هم به دست ما نخواهد داد. خیلی دشوار است و خیلی زحمت دارد و خیلی افت و خیز دارد. ما معتقدیم که اگر مخلص باشیم و آگاه و مخلصانه عمل کنیم، این گوهر گرانبهای کمیاب را به دست می‌آوریم. ما خیال می‌کنیم که داشتن یک تشکیلات اسلامی کار آسانی است و کاری ندارد که 10 آدم دور هم جمع شوند و یک اسم و یک اساسنامه، یک نمودار تشکیلاتی، و تمام شد؟خیر این‌جور نیست اگر به تجربه‌ها‌ی شخصی‌تان بنگرید، می‌بینید که مشکل بزرگ داشتن یک تشکیلات در درون یک‌یک ماست. زیرا که ما به این آسانی‌ها آدم نمی‌شویم. بر سر راه انسان شدنمان صدها عقبه وجود دارد که "فلاَ اقْتحَمَ الْعَقَبه" صدها تنگه وجود دارد تا وقتی بخواهیم از این تنگه‌ها عبور کنیم... "
بیانات مرحوم شهید بهشتی محورهای مهمی از یک تشکیلات اسلامی و الهی همه جانبه را پیش چشم ما می‌گشاید که توجه و دقت به آن امری مهم و گریزناپذیر است. اما نکته اینجاست که درصد بسیاری از محورهایی که در بالا ذکر شد در وهله‌ اول به اعضای یک تشکیلات الهی و اسلامی بازمی‌گردد تا در راستای آن بتواند به هدف‌های مطرح شده دست یابد؛ لذاست که عضو تشکیلات اسلامی، دارای چارچوب وظیفه‌ مشخصی است که بایستی در چارچوب آن حرکت کند و با اشتباه در فعالیت‌های خود، حزب و تشکیلاتش را دچار مشکل نکند. به عنوان مقدمه باید به این مسئله اشاره کنیم که هر فردی که به عنوان یک شهروند در جامعه‌ اسلامی زندگی می‌کند دارای وظایف و ویژگی‌های شهروندی خاص می‌باشد که در جوامع غرب‌گرا و لیبرال این وظایف و ویژگی‌ها مصداق ندارد. عضو یک جامعه مسلمان چه در حیطه‌ زندگی شخصی و چه در بعد اجتماعی بر اساس سیره و سنت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و همچنین آموزه‌های قرآنی و وحیانی به اصولی پایبند و معتقد است که به صورت آرمانی و خارج از هرگونه مشکل و چالشی آنها را برای خود عزیز و محترم می‌شمارد و به آنها پایبند و ملتزم است. با همه‌ این تفاسیر وقتی که یک انسان وارد یک تشکیلات و حزب الهی و اسلامی می‌شود، علاوه بر موارد قبلی، موارد جدیدی از مسئولیت‌ها و وظایف نیز بر او بار می‌گردد که به نوعی مسئولیت او را سنگین‌تر کرده و دقت بیشتری از او می‌طلبد. دلیل این مسئله چیست؟واضح است که یک تشکیلات از افراد تشکیل می‌شود و اگر افراد یک تشکل عناصری سست و بی‌حال یا دارای روحیه‌ غیر تشکیلاتی و افکار و عقاید متضاد باشند، هر چند آن تشکل از شبکه‌بندی قوی و موقعیت ممتازی بهره‌مند باشد، بزودی متلاشی می‌شود و دچار گروه‌بازی و جناح‌بندی می‌گردد و از بین خواهد رفت. یا اگر اعضای آن پایبند تعهدات و دستورات تشکیلاتی نباشد، رهبری و مدیریت از قدرت عمل باز می‌ماند. مخصوصاً اگر تشکل از مکتب سرچشمه گرفته ‌باشد که در این صورت هر یک از اعضا بایستی آیینه‌ تمام‌نمای مکتب و تشکل مکتبی باشند. و اگر تشکل، تشکل حزب‌الله بود، اعضایش باید تشکل حزب‌اللهی را عملاً به دیگران نشان دهند. در این گونه تشکل‌ها، مسئولیت‌ها بیشتر از هر تشکل دیگر است. زیرا اگر عضوی باعث کوچک‌ترین عدم انسجام و یا دلسردی دیگران گردد و یا در انجام وظایف خویش کوتاهی نماید، به تشکل الهی صدمه زده است و این گناه کمی نیست. از آنجا که تشکل اسلامی نمودار یک جامعه‌ نمونه‌ اسلامی است، این جامعه نمونه با تجمع افرادی که دارای ایمان و تقوا و روحیه‌ جهادی نیستند و یا با شرح وظایف و شبکه‌بندی‌های غیر خدایی و باشعارهای پر آوازه و میان‌تهی، صورت نمی‌پذیرد؛ بلکه با تجمع عناصر متدین و حزب‌اللهی تحقق می‌یابد و رمز پیروزی و رستگاری (غلبه و فلاح) این تشکل نیز همین است. می‌دانیم که در نظام الهی و سنت خدایی اساس پیروزی به کثرت عدد، تجهیزات، قدرت سلاح، نقشه و برنامه نیست؛ بلکه به وجود عناصر مؤمن، صابر، مخلص، متفکر، برنامه‌ریز و متقی وابستگی دارد:
اِنْ یکُنْ مِنْکُمْ عِشرِونَ صابِرونَ یغْلِبُوا مِأتَینِ.
اگر از شما مؤمنان 20 نفر صابر باشند، بر 200 نفر غلبه خواهند کرد. ‏