به گزارش خبرآنلاین به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب در این دیدار به شرح زیر است:
* این انقلاب و نظامی که به وجود آمد، این از اول با دشمنیهای سخت مواجه بود. حالا به این هارتوهورتهای این بابایی که تازه آمده در آمریکا نگاه نکنید؛ اینها جدید نیست؛ اینها از اول بود؛ حالا زبانها و لحنهایشان فرق میکند.
*از روز اول این هارتوهورتها علیه جمهوری اسلامی بوده تا امروز؛ قریب چهل سال است؛ هیچ غلطی نتوانستند بکنند. این نهال را آنوقتی که یک ترکهی نازک روی زمین بود نتوانستند بِکَنند، امروز تبدیل شده به یک درخت تناور؛ میتوانند بکنند؟ غلط میکنند.
*میگویند میخواهیم نظام جمهوری اسلامی را تغییر بدهیم؛ خب کِی بوده که شما نخواستید این کار را بکنید؟ همیشه خواستید، همیشه سرتان به سنگ خورده، همیشه دماغتان به خاک مالیده شده؛ بعد از این هم همین خواهد بود.
*اینها ملت ایران را نشناختند؛ این مفاهیم، ملت ایران را زنده نگه داشته است. اینهایی که تازه در آمریکا سر کار آمدهاند، مثل این کسانی که تازه وارد عالَمِ چاقوکشی شدند، این چاقوکشان تازهکار، بیتجربه، که به هرجا میرسند یک نیش چاقویی میزنند؛ نمیفهمند چهکار دارند میکنند، تا وقتی که توی دهانشان بخورد. وقتی توی دهانشان خورد آنوقت میفهمند حساب چیست، کتاب چیست.
*شما ببینید از اول انقلاب این کسانی که در آرزوی نابودی جمهوری اسلامی بودند و حالا در اعماق جهنم هستند و از این دنیا با حسرت و ناکامی رفتهاند چقدر هستند.
*جمهوری اسلامی با اقتدار کامل ایستاده است. بعد از این هم همینجور خواهد بود. این را بدانند، همه بدانند؛ هم دشمن بداند، هم دوستان با اخلاص بدانند، هم آن دوستانی که گاهی دلشان میلرزد بدانند؛ جمهوری اسلامی مستحکم ایستاده است و بدانید آنها نمیتوانند به ما سیلی بزنند، ما به آنها سیلی خواهیم زد.
مشروح بیانات معظم له متعاقبا ارسال خواهد شد.
خبرنامه دانشجویان ایران: از دیدگاه شهید بهشتی تشکیلات دارای آسیب ها و آفت هایی است که برای هرچه بهتر شدن روند کار در تشکیلات اسلامی باید از این آسیب ها و آفت ها جلوگیری به عمل آورد.
به گزارش خبرنگار«خبرنامه دانشجویان ایران»؛ شهید بهشی از خطرات تحزب را بر هم خوردن وحدت جامعه، پرورش انسانهای قالبی و محدود شدن اختیار انسانها در مجموعه، بت شدن تشکیلات و تشکیلات آهنین و از بین رفتن آزادی و اختیار آدمها و اجبار به کارهایی نظیر ازدواج تشکیلاتی، خود بزرگ بینی و عجب تشکیلاتی، انحصار اندیشی و طاغوتی گری، لهو و لغو شدن تشکل و عدم پاسخگویی به نیازها، دروغهای مصلحت آمیز و توجیه وسیله با هدف در تشکیلات دانسته و به تشکل و تحزب به چشم وسیلهی آسان کردن خودسازی در قالب تحزب اشاره کرده و میگوید حزب باید محل عبادت باشد و این حزب آرمانی با اخلاص و مراقبت تأمین میشود. انضباط ضمن تصمیم بر اساس خودآگاهی، توضیح منطقی مواضع و اهداف برای مردم، عمل صالح و روح تعبد و حضور قلب، تکیه به ایمان و برنامههای عملی اسلامی، ارتباطات قوی، جذب عناصر جدید، انضباط قوی، افزایش معلومات، شیوهی صحیح برخورد، انتقاد از خویشتن و مجموعه، امید کامل به آینده، انتقاد سازنده از هر کس که در سر کار است، را جزو لوازم کار تشکیلاتی و حزبی میبیند.
وی همچنین برخی از آفت تشکیلات اسلامی را در مواردی چند به شرح زیر برشمرده است:
۱- بی توجهی به بطن جامعه و توده مردم
مرحوم شهید بهشتی رسالت تشکیلات دانشجویی را باقی ماندن به عنوان عنصر اصلی و پیشتاز انقلاب می دانند. وی در بیان آفاتی که ممکن است این رسالت تشکل را تحت تأثیر قرار بدهد اینگونه می گوید: ” رسالت دانشجو در این است که انقلابی بماند و همچنان پیشگام و پیشتاز انقلاب باشد و پیشاهنگ حرکت باشد اما نه چنان که از تودهها جدا شود و برای خودش بسوئی رود و یک وقت پشت سرش نگاه کند ببیند که از تودهها تقریباً کسی نیست. اینست که دانشجو باید فرهنگ این انقلاب را روزز به روز بهتر بشناسد و بهتر پاسدار باشد. دانشجوی بریده از عوام و عامه مردم، هر قدر هم پرتحرک و پویا و پیشتاز باشد نمیتواند، خود را خلاق و آفریننده یک انقلاب بیابد. ولی دانشجوی پیشگام پیشتاز وقتی موفق شد از انقلابی بودن و آگاه بودن و پیشتاز بودنش نتیجه بگیرد که حرکتش در جهت خواست و نیاز و حرکت کل جامعه قرار گرفت. دانشجو باید بصورت یک عضو خیلی بدردخور جامعه خودش را بسازد نه بصورت یک گروه درس خواندهای تیتیش مامانی خودخواه از خود راضی که توقعات خیلی زیادی هم دارد. دانشجو رسالتش در این است که در برابر دردهای جامعه برای همیشه حساس بماند، نه اینکه تا فارغالتحصیل شد و یک شغلی پیدا کرد، هرقدر شغلش بهتر میشود حساسیتش کمتر بشود.”
2- خودستایی و خودپرستی و انحصارطلبی:
این مغز تشکیلات اسلامی اصرار زیادی بر عدم انحصار طلبی تشکیلاتی داشته و تأکید می نماید: “تشکل حق، تشکلی است که انحصارطلب نیست. یعنی چه انحصارطلب نیست؟ یعنی این منطق خودپرستانه و ضد خداپرستی را ندارد که هرکس توی این تشکیلات هست آدم خوبی است و هرکس توی این تشکیلات نیست آدم خوبی نیست. این تفکر، شیطانی است و نه رحمانی و نه یزدانی. بنا را بر این بگذارید که در تشکلها انحصار طلبیها، و خودپسندیها راه پیدا نکند. در تشکلهایتان مواظب نفسالشیطان که مزاحم بهرهمندی از نفسالرحمان است باشید. اگر تشکیلات واقعاً بنابراین انتخاب اصلح، بنابر میدان دادن به افراد برای شکوفائی استعدادها باشد، تشکیلات زمینۀ رشد است. والا تشکیلات یک خطر دارد و آنکه یک انسان قالبی بسازداز . در تشکل در عین حفظ پیوند و ایجاد نظم آهنین، انسانها باید بتوانند که آزاد بیندیشند، انتقاد کنند و تصمیم بگیرند، بله، اجرای تصمیم اولیالامر همینطور که در کل جامعه منافاتی با آزادی ندارد، در تشکیلات هم منافاتی با آزادی ندارد، بشرط اینکه هیچ فرد و گروهی خودشان را بعنوان مدیران و رهبران در داخل تشکیلات تحمیل نکنند. اگر شما در داخل تشکیلاتتان خصلت ضد تحمیلی را حفظ کردید و رشد دادید آنوقت تشکیلات، تشکیلات رحمانی است والا شیطانی میشود چه فرق میکند… . بدترین خصلتی که از شیطان در قرآن یاد میشود استکبار است. خود را بزرگتر تلقی کردن، خود بزرگ بینی و بزرگی فروشی که لازمه قدرت طلبی است “
۳- تلاش برای حفظ تشکل به جای حفظ ارزشها :
او تشکل را “پاسدار ارزشها” می داند و زمانی که تشکل به جای حفظ ارزشها برای حفظ خود تلاش می کند، از تشکل تعبیر به “طاغوت” دارد. وی در این باره می فرماید: “هر وقت این تشکل به جای آنکه نگهبان ارزشها باشد و تلاشگر در راه ارزشها باشد.به جای آنکه خداپرست و حق پرست و حقخواه کمال دوست و کمال خواه باشد، خودخواه شد .آن یک «طاغوت» میشود. و چه بهتر که چنین طاغوتی بر سر راه امت نباشد. اگر همهاش به فکر تشکیلاتمان باشیم. اگر تشکیلات برایمان آنقدر محبوب شد که جانشین خدا و حق شد این حالت (لهو) پیدا میکند که «یلقی عن ذکر الله» است و آدم را از یاد خدا غافل میکند.”
۴- عدم مراقبت از ورود ناهنجاریهای اخلاقی به تشکل و عدم صبوری در برابر ناهنجاریها:
افراد را باید اول قرنطینه کنید و بعد وارد تشکیلات بشوند و البته این قرنطینه تا حدودی ممکن است اما اگر بخواهند افراد را در یک کار تشکیلاتی خیلی در قرنطینه معطل کنند تقریباً عملی نیست و دشوار است. این است که یک قرنطینۀ مستمر میخواهد. هر قدر جو تشکیلات پاکتر باشد آسیب پذیرتر است. مراقبت از این ضعفهای شخصی افراد لازم است. سوء ظنها، بدگمانیها، بد تفسیر کردنها، اینها همه از چنین ضعفهایی هستند و باید خیلی مراقبت کنیم. برای اینکه این ضعفها تا ضعف شخصی است یک گناه است ولی وقتی در یک جمع بود گناه مضاعف است و هم عقاب آن دنیایش مضاعف است. البته کار یک تشکلات ساختن ناقصهاست نه حذف ناقصها. این تشکیلات تشکیلاتی است که باید آنقدر قوی و سازنده باشد تا این ناقص ها را بسازد و این ساختن زمان میبرد و در این زمانی که لازم دارد باید با نقصشان بسازیم والا اگر زود ناراحت بشویم که آقا این چه حزبی است کی چنین کرد و فلانی چنان کرد و بد گفت و بد کاری کرد و غیبت کرد و تهمت زد و … اگر دیدیم یک نقطهای آنقدر چرکین است . که علاج ناپذیر است جراحی هم میکنیم این هم درست است ولی جراحی به عنوان آخرین علاج است نه اولین علاج!عدهای از برادران و خواهرهای ما جراحی را اولین علاج میدانند و آسانترین راه برایشان قطع کردن و جراحی است”.
۵- مجادله به جای مباحثه:
این معمار تشکیلات اسلامی یکی از بهترین راهها برای ارتقا اعضای تشکیلات را مباحثه می داند و هشدار می دهد که تشکیلات بایستی مواظب باشد که این مباحثه ها به مجادله تبدیل نشود: “. مباحثه معنایش این است که من فکر کردم یک چیزهایی که به نظرم میآید افکار خوبی باشد؛ به شما برخورد میکنم افکار خودم را عرضه میکنم ببینم که آیا شما فکر بهتری دارید یا نه. یعنی با عرضه کردن فکر بر شما دارم فکر خودم را عیار میزنم و میکاوم و جستجو میکنم ببینم آیا غیر از اینهایی که من فهمیدهام چیزهای دیگری نیز پیدا میشود برای فهمیدن؟ من در حال کاوشم شما هم در حال کاوش هستید. شما وقتی هم حرف مرا گوش بکیند خوب گوش میکنید. با دقت تأمل می کنید و رویش فکر میکنید. اگر دو نفر، سه نفر، ده نفر دور هم بنشینیم و بنده شروع کنم در هشت دقیقه حرفهای خودم را بزنم؛ آقا نوبت شما هم تمام شد بسیار خوب؛ آن آقا هم شروع کند که حرفهای خودش را بزند و … و آخر کار هم پا شدیم رفتیم! چه مباحثهای؟ جدال و کوباندن حرفهای او و کوبیدن مشترک! آدم را به حق و حقیقت میرساند؟ نمیرساند. ما با مجادله رشد نمیکنیم. مجادله بد است مباحثه خوب است. مجادله ضد ارزش است مباحثه ارزش است. گفتگوهایمان باید آهنگ مباحثه داشته باشد.”
۶- سنجش ارزشها با افراد:
شهید بهشتی از سنجش ارزشها با سنگ محک اشخاص به عنوان “مصیبت” یاد کرده و می فرماید: ” یکی از مصیبتهای عمر ما این است که اشخاص کم کم دارند جانشین ارزشها میشوند. این خطرناک است. انقلاب ما انقلاب ارزشهاست. “اِعرِف الحَقَّ تَعرِف أهلَهُ” تعلیم اسلام و تعلیم مولا علی – علیه السلام- این است. تو ارزشها را بشناس و اشخاص را با ارزشها بسنج. مبحثها باید بر محور ارزشها باشد. درود باید بر ارزشها باشد. درود بر شهیدان، این می شود درود بر ارزش. درود بر انسانهای مخلص، این میشود حمایت از یک ارزش. درود بر کسانی که از بام تا شام مخلصانه برای مردم در راه رضای خدا زحمت میکشند؛ این میشود درود بر یک ارزش. ما باید ارزشها را بشناسیم. البته شکی نیست [که] اشخاص را هم باید بشناسیم. اما اول ارزشها را بعداً اشخاص را نه اول اشخاص بعد ارزشها. آیا به یادمان نمیآید “اِعرِفوا مَنازِلَ الرِّجالِ بِالحَقِّ” منزلت مردان و انسانها را با معیار و محک حق بشناس. مبادا انقلاب ما به بیراهه کشانده شود. مبادا حرکت شما مردم عزیز باایمان کج روی پیدا کند و دچار کج روی شود “