اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان استان کرمانشاه

پایگاه اطلاع‌رسانی اتحادیهٔ انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان استان کرمانشاه و اتحادیهٔ الکترونیک

اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان استان کرمانشاه

پایگاه اطلاع‌رسانی اتحادیهٔ انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان استان کرمانشاه و اتحادیهٔ الکترونیک

اطلاعیه: راه‌اندازی وب‌سایت جدید و رسمی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان استان کرمانشاه و ادامه فعالیت وبسایت فعلی

به اطلاع عموم اعضا، مسئولان انجمن‌های اسلامی، معاونان انجمن‌ها، اعضای ارشد، فارغ‌التحصیلان، مربیان و رابطان انجمن‌های اسلامی می‌رساند مسئول محترم استان و اعضای گروه دفتر مرکزی استانی اتحادیۀ انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان استان کرمانشاه، در راستای فعالیت مؤثر و کارآمد در فضای مجازی و مبارزه در جنگ نرم و همچنین هماهنگی بیشتر تشکیلاتی، اقدام به راه‌اندازی وبسایتی جدید با نشانی جدید نموده‌اند که ذیلاً نشانی این وبسایت جهت بهره‌برداری و مراجعۀ عموم اعضا و علاقه‌مندان اعلام می‌گردد:

www.ayandehsazan-ksh.ir

از این پس کلیۀ اطلاعیه‌ها، اسناد، فایل‌ها، فراخوان‌ها، برنامه‌ها، نکات مهم و گزارش‌ها در این وبسایت منتشر می‌گردد. ضمناً وب‌سایت قدیمی به نشانی  www.ansarolmahdi-ksh.ir با توجه به دارا بودن مطالب و محتوای مفید، حفظ شده و به کار ادامه خواهد داد. وبسایت قدیمی همچنان روزآمد و به‌روز خواهد گردید.از عموم عزیزانی که با اتحادیه در ارتباط هستند، دعوت می گردد به وبسایت فوق مراجعه نمایند. خواهشمند است به دیگر اعضایی که با شما مرتبط هستند اطلاع رسانی نمایید.
نشانی وبسایت (وبگاه و پورتال) جدید اتحادیه استان کرمانشاه:www.ayandehsazan-ksh.ir

وظایف یک تشکل اسلامی از نظر شهید بهشتی

شهید مظلوم بهشتی به کار تشکیلاتی و حزبی معروف است. وی در نشست چهارم با اعضای حزب جمهوری‌اسلامی در خصوص ویژگیهایی لازم در تشکل سخنان قابل تاملی مطرح می کند که به نظر می رسد حتی برای امروز نیز مهم باشد.

متن این سخنرانی به شرح ذیل است::


ما همچنان بر داشتن یک تشکل پافشاری داریم. اما شرط آن تشکل این است:

1) باید پاسدار ارزش‌ها باشد نه پاسدار خود. نگهبان ارزش‌ها باشد نه نگهبان خود. هر وقت این تشکل به‌جای آن‌که نگهبان ارزش‌ها باشد و خدا‌پرست و حق‌پرست و کمال‌دوست و کمال‌خواه باشد، خودخواه شد، آن وقت یک طاغوت می‌شود. و چه بهتر که چنین طاغوتی بر سر راه امت نباشد. بر همه‌ی ماست که دائماً مراقبت کنیم که تشکل ما، خودخواه نشود؛ همیشه خداخواه بماند و این با خودسازی مداوم یک یک ما، مجموعه‌ی ما و وجود سیّال تشکیلاتی ماست.

2) تشکل سازنده باشد. باید آسان کننده‌ی خودسازی و کمکی به سیر الی الله برای شرکت‌کنندگان در این تشکل باشد. هر وقت یکی از ما یا جمع ما به تشکل‌مان مشغول و سرگرم شدیم، چنین تشکلی «لهو» می‌شود و باید از او پرهیز کنیم زیرا ما را از خدا دور می‌کند. اگر همه‌اش به‌فکر تشکیلات‌مان باشیم. اگر تشکیلات برای ما آن‌قدر محبوب شد که جانشین خدا وحق شد، حالت لهو پیدا می‌کند و آدم را از یاد خدا غافل می‌کند. چه‌وقت ما می‌فهمیم که تشکیلات برای ما لهو و سرگرمی نشده و لعب و بازی روزانه نشده؟ وقتی‌که ببینیم در این تشکیلات داریم ساخته می‌شویم. آن وقت که کار تشکیلاتی ما حالت عبادت دارد.

این‌که ما این همه تأکید داریم که کار در دفاتر حزب، باید آهنگ عبادت داشته‌باشد، این در حزب جمهوری اسلامی در متن هدفگیری ماست. کافی است که ما از خودسازی‌مان باز بمانیم. کافی است که ما از خداخواهی‌مان باز بمانیم. همین خودش خسارت بزرگی ‌است. باید دفاتر حزب مراقبت‌کنند که آن‌جا معبد باشد و محل عبادت بماند. جای خودسازی ما باشد. اما این‌ها با گفتن نمی‌شود. این، با اخلاق در نیت و باز با مراقبت بر عمل می‌شود. طرز برخوردهایمان، طرز کارمان، شور و عشق کارمان، این‌ها می‌تواند نشان بدهد که کدام طرفی هستیم.

بنابراین شرط اول این است که ما تشکیلات‌پرست نشویم (طاغوت) و خود‌خواهی تشکیلاتی پیدا نکنیم، شرط دوم این‌که ما ممکن است تشکیلات پرست نباشیم اما سرگرم تشکیلات باشیم (لهو) یا سرگرم هم نشویم ولی از خودسازی باز بمانیم.

3) شرط سوم این‌که این تشکیلات به درد مردم بخورد نه اینکه یک باری باشد بردوش این جامعه (لغو). تشکیلات مقداری هزینه می‌برد، مقداری نیروی انسانی می‌برد، روی این تشکیلات سرمایه‌گذاری می شود. اگر این تشکیلات به درد این مردم نخورد لغو می‌شود. و ما هم اگر اهل ایمانیم باید از لغو گریزان باشیم. «عن اللغو معرضون». این تشکیلات نباید «بُت» و یا «لغو» و «لهو» باشد. باید به درد مردم بخورد، باید کمک کند به جمهوری اسلامی. باید روز به روز، هر چه بهتر والهی‌تر و نورانی‌تر و سازنده‌تر و سرافرازتر و پویا‌تر و سخت‌کوش‌تر و پیشتازتر ادامه بدهیم. بنابراین در داخل این تشکیلات باید برنامه‌ریزی‌های گوناگون بوجود بیاید، نه فقط در خود تشکیلات، که برای کل جامعه، بلکه برای کل انقلاب اسلامی. باز هم تکرار می‌کنم که این صرفاً با گفتن نمی‌شود. مکرر دیده‌ام که خصلتهای بیرونی بعضی از ما در جهت مخالفت این ویژگی‌ها به‌کار می‌افتد و آهنگ تخریبی پیدا می‌کند.

مراقبت تشکیلاتی

خود‌خواهی‌‌های شخصی، خود‌محوری‌ها، سوء ظن‌ها، بدگمانی‌ها‌ی بی‌جا، از آفت‌های تشکل‌ محسوب‌می‌شود. گاهی می‌شود برادرها یا خواهرها فکر می‌کنند منشأ این سوء‌ظن‌ها و بدگمانی‌ها، در درون خود «کار تشکیلاتی» است. ولی گاهی این‌طور نیست، افراد با آن خصلت‌های منفی‌ای که دارند وقتی وارد یک تشکیلاتی می‌شوند در حقیقت با خودشان این میکروب‌ها را وارد تشکیلات می‌کنند. به همین جهت هم هست که یکی از واجبات تشکیلات این است که دائماً مراقب باشد تا میکروب‌ها از بیرون وارد پیکره و عمق تشکیلات نکند.

یعنی دائماً باید مراقبت‌کرد که اگر ویروسی، میکربی یا یک فردی داخل تشکیلات می‌آید، همان اول علاج‌شود، قبل از آن‌که خصلت او به جای دیگر سرایت‌کند. ولی این واقعیت هست که گاهی می‌بینیم یک مرتبه در یک گوشه‌ی تشکیلات یک نوع دید پیدا می‌شود. وقتی دنبال می‌کنیم می‌بینیم که به یک آقا یا خانمی منتهی می‌شود که او با یک سوء‌ظن و بدگمانی و خودرأیی وارد جو پاک تشکیلات شده‌است -هر قدر جو تشکیلات پاک‌تر باشد، آسیب‌پذیرتر است- و یک مرتبه این آسیب توسعه پیدا می‌کند. هر یک از ما وظیفه داریم که آن ضعف‌های شخصی خود را سخت مراقبت‌کنیم. یک نفر تا بیرون تشکیلات هست اگر نقطه ضعفی دارد، ضعف شخصی محسوب می‌شود ولی وقتی وارد تشکیلات می‌شود، ضعف شخصی‌اش ضعف شخصی همراه با یک نوع امکان سرایت و سوار بر یک مرکب تیزپا و تندرو است. در تشکیلات گسترش ضعفها ممکن است خطر ناک‌تر و شدیدتر باشد و به همین دلیل مراقبت از ضعف‌های شخصی افراد لازم است. سوء‌ظن‌ها، بدگمانی‌ها و بد‌تفسیر‌کردن‌ها همه از چنین ضعف‌هایی هستند و باید خیلی مراقبت‌کنیم. برای این‌که این ضعف‌ها تا ضعف شخصی است، یک گناه است ولی وقتی که در یک جمع باشد، گناه مضاعف و هم عقاب آن دنیایش مضاعف است چراکه نتیجه‌ی زحمات فراوان انسان‌های تلاشگر در راه خدا با یک چنین ضعف‌هایی به هدر می‌رود و خبط وضایع می‌شود و تلاش‌های خود انسان‌ را در آن دنیا هم به هدر می‌دهد.

تنگه‌ها

ما خیال می‌کنیم که داشتن یک تشکیلات اسلامی کار آسانی است و کار ندارد که ده تا آدم دور هم جمع شوند و یک اسم و اساسنامه و یک نمودار تشکیلاتی و ... تمام شود. خیر، این جور نیست. اگر به تجربه‌های شخصی خود بنگرید می‌بینید که مشکل بزرگ، داشتن یک تشکیلات در درون یک یک ماست. زیرا که ما به این آسانی‌ها آدم نمی‌شویم. بر سر راه انسان شدن‌مان صدها عقبه وجوددارد که «فلا اقتحم العقبه». صدها تنگه وجوددارد که اولاً باید تنگه‌ها را بشناسیم. ثانیاً باید توانائیش را داشته باشیم و تازه از یک تنگه عبور می‌کنیم. خیال‌می‌کنیم تمام‌شد‏. می‌بینیم عجب! تنگه‌های سخت‌تر برسر راهمان است و این، لحظه‌ی مرگ انسان است.

شما می‌دانید زمانی تشکیلات سازمان مجاهدین خلق، به‌عنوان یک آرزو بود که‌ ای‌کاش حزب جمهوری اسلامی از نظر تشکیلاتی مثل سازمان مجاهدین خلق می‌بود. زیرا آن تشکیلات به تعبیر خودشان هم تشکیلات آهنین بود. آن‌ها در نامه‌ای که به امام یا رئیس جمهور نوشته‌بودند، سخت مغرور شده‌بودند که ما با تشیکلات آهنین خود چنین و چنان خواهیم کرد! البته این نوع تشکیلات بوجود آوردنش هنر می‌خواهد ولی این آرمان شماها نیست. مهم این است که در داخل یک تشکیلات، آن آزادی‌های انسان‌ساز حفظ شود. تشکیلاتی که طبق نامه‌ی آن خانم در مجله‌ی راه‌زینب می‌نویسد که برایم شوهر تشکیلاتی انتخاب کردند و هر چه گفتم نمی‌خواهم، گفتند نمی‌شود، دست تشکیلات است! ما وقتی می‌خواستیم حزب جمهوری اسلامی را بوجود بیاوریم هرگز در پی ایجاد یک چنین تشکیلاتی نبودیم، ما مؤسسین هرگز نمی‌خواستیم یک چنین چیزی بوجود آوریم مثل یک سربازخانه و یک اردوی کار اجباری. ما از اول گفته بودیم که امتیاز بزرگ اسلام این است که می‌خواهد با حفظ آزادی‌های انسان، انسان‌ها را بسازد. تشکیلاتی اسلامی است که می‌کوشد تا انسان‌ها را همسو کند نه این‌که انسان را قالبی بسازد. کی ما اصلاً در اسلام می‌خواسته‌ایم انسان قالبی بسازیم تا پی آن باشیم که تشکیلاتمان هم قالبهای آهن باشد؟

ساختن، نه قیچی‌کردن

اگر انسان‌هایی هستند که همه‌شان می‌خواهند در راستای کلی که در مواضع بیان شده حرکت کنند اما در عمل بعضی‌ها نقص‌دارند، آسان‌ترین کار حذف ناقص‌هاست. در حالی که کار یک تشکیلات، ساختن ناقص‌هاست نه حذف ناقص‌ها. این ساختن هم زمان‌ می‌برد و در زمانی که لازم دارد، باید با نقص‌شان بسازیم نه این‌که زود ناراحت بشویم که آقا این چه حزبی است، فلانی چنین کرد و فلانی چنان کرد و بد گفت و غیبت‌کرد و تهمت‌زد و ... . البته باید رسیدگی‌کرد و فوراً هم به آن رسید، آن هم رسیدگی سازنده‌ای که این عیب را در خودشان بر‌طرف‌کنند. این صحیح است که زود برسیم و نیروها را متمرکز کنیم و نگذاریم که یک نقص فراگیر بشود؛ نگذاریم یک نقطه چرکین دوام بیاورد و زود علاج کنیم. این درست است که اگر دیدیم یک نقطه‌ای آنقدر چرکین است که علاج ناپذیر است جراحی هم می‌کنیم. ولی جراحی بعنوان آخرین علاج است نه اولین علاج! عده‌ای از برادران و خواهرهای ما جراحی را اولین علاج می‌دانند و آسان‌ترین راه برای‌شان قطع کردن و جراحی است. ولی این‌که قرار باشد یک انسانی هر جای بدنش که بیمار شد جراحی‌کند، بنده گمان می‌کنم زودتر از یک‌سال از بین می‌رود. یک کورک می‌زند به انگشتش، یا‌الله انگشت را قیچی‌کن. این‌که هر جا زخمی داشتیم آنرا جراحی کنیم، نمی‌شود.

ما باید یک حرکت سازنده و خود‌ساز داشته باشیم. البته آن‌هایی‌که مربی‌اند، در اثناء تربیت، خودشان هم ساخته‌می‌شوند. همان‌طور که دارد دیگران را تربیت می‌کند، دارد خودش را هم تربیت می‌کند. امام هم در مقام رهبری در حال ساخته‌شدن هستند چرا که در5 سال پیش با یک جریانی مثل بنی‌صدر بر‌خورد نداشتند. خودشان هم گفتند که مادر مورد محمد‌رضا‌خان تکلیف‌مان روشن بود که باید برود ولی حالا با یک جریان خودی بر‌خورد‌کرده‌ایم و این است که امام هم یک حرکت خودساز لازم دارد. تربیت و ساختن دیگران همراه است با ساختن خود انسان. امید بنده این است که این نوع اندیشه و معیار زیربنای کار تشکیلاتی باشد و ما می‌توانیم با تلاش هر چه بیشتر و با آگاهی هر چه بیشتر بسازیم و ساخته شویم. ا‌ن‌شاء الله.

آسیب ها و آفت های تشکیلات اسلامی از دیدگاه شهید بهشتی

خبرنامه دانشجویان ایران: از دیدگاه شهید بهشتی تشکیلات دارای آسیب ها و آفت هایی است که برای هرچه بهتر شدن روند کار در تشکیلات اسلامی باید از این آسیب ها و آفت ها جلوگیری به عمل آورد.

به گزارش خبرنگار«خبرنامه دانشجویان ایران»؛ شهید بهشی از خطرات تحزب را بر هم خوردن وحدت جامعه، پرورش انسان‌های قالبی و محدود شدن اختیار انسان‌ها در مجموعه، بت شدن تشکیلات و تشکیلات آهنین و از بین رفتن آزادی و اختیار آدم‌ها و اجبار به کارهایی نظیر ازدواج تشکیلاتی، خود بزرگ بینی و عجب تشکیلاتی، انحصار اندیشی و طاغوتی گری، لهو و لغو شدن تشکل و عدم پاسخگویی به نیازها، دروغ‌های مصلحت آمیز و توجیه وسیله با هدف در تشکیلات دانسته و به تشکل و تحزب به چشم وسیله‌ی آسان کردن خودسازی در قالب تحزب اشاره کرده و می‌گوید حزب باید محل عبادت باشد و این حزب آرمانی با اخلاص و مراقبت تأمین می‌شود. انضباط ضمن تصمیم بر اساس خودآگاهی، توضیح منطقی مواضع و اهداف برای مردم، عمل صالح و روح تعبد و حضور قلب، تکیه به ایمان و برنامه‌های عملی اسلامی، ارتباطات قوی، جذب عناصر جدید، انضباط قوی، افزایش معلومات، شیوه‌ی صحیح برخورد، انتقاد از خویشتن و مجموعه، امید کامل به آینده، انتقاد سازنده از هر کس که در سر کار است، را جزو لوازم کار تشکیلاتی و حزبی می‌بیند.

وی همچنین برخی از آفت تشکیلات اسلامی را در مواردی چند به شرح زیر برشمرده است:

۱- بی توجهی به بطن جامعه و توده مردم

مرحوم شهید بهشتی رسالت تشکیلات دانشجویی را باقی ماندن به عنوان عنصر اصلی و پیشتاز انقلاب می دانند. وی در بیان آفاتی که ممکن است این رسالت تشکل را تحت تأثیر قرار بدهد اینگونه می گوید: ” رسالت دانشجو در این است که انقلابی بماند و همچنان پیشگام و پیشتاز انقلاب باشد و پیش‌اهنگ حرکت باشد اما نه چنان که از توده‌ها جدا شود و برای خودش بسوئی رود و یک وقت پشت سرش نگاه کند ببیند که از توده‌ها تقریباً کسی نیست. اینست که دانشجو باید فرهنگ این انقلاب را روزز به روز بهتر بشناسد و بهتر پاسدار باشد. دانشجوی بریده از عوام و عامه مردم، هر قدر هم پرتحرک و پویا و پیشتاز باشد نمی‌تواند، خود را خلاق و آفریننده یک انقلاب بیابد. ولی دانشجوی پیشگام پیشتاز وقتی موفق شد از انقلابی بودن و آگاه بودن و پیشتاز بودنش نتیجه بگیرد که حرکتش در جهت خواست و نیاز و حرکت کل جامعه قرار گرفت. دانشجو باید بصورت یک عضو خیلی بدردخور جامعه خودش را بسازد نه بصورت یک گروه درس خوانده‌ای تی‌تیش مامانی خودخواه از خود راضی که توقعات خیلی زیادی هم دارد. دانشجو رسالتش در این است که در برابر دردهای جامعه برای همیشه حساس بماند، نه اینکه تا فارغ‌التحصیل شد و یک شغلی پیدا کرد، هرقدر شغلش بهتر می‌شود حساسیتش کمتر بشود.”

 

2- خودستایی و خودپرستی و انحصارطلبی:

این مغز تشکیلات اسلامی  اصرار زیادی بر عدم انحصار طلبی تشکیلاتی داشته و تأکید می نماید: “تشکل حق، تشکلی است که انحصارطلب نیست. یعنی چه انحصارطلب نیست؟ یعنی این منطق خودپرستانه و ضد خداپرستی را ندارد که هرکس توی این تشکیلات هست آدم خوبی است و هرکس توی این تشکیلات نیست آدم خوبی نیست. این تفکر، شیطانی است و نه رحمانی و نه یزدانی. بنا را بر این بگذارید که در تشکلها انحصار طلبیها، و خودپسندیها راه پیدا نکند. در تشکلهایتان مواظب نفس‌الشیطان که مزاحم بهره‌مندی از نفس‌الرحمان است باشید. اگر تشکیلات واقعاً بنابراین انتخاب اصلح، بنابر میدان دادن به افراد برای شکوفائی استعدادها باشد، تشکیلات زمینۀ رشد است. والا تشکیلات یک خطر دارد و آنکه یک انسان قالبی بسازداز . در تشکل در عین حفظ پیوند و ایجاد نظم آهنین، انسانها باید بتوانند که آزاد بیندیشند، انتقاد کنند و تصمیم بگیرند، بله، اجرای تصمیم اولی‌الامر همینطور که در کل جامعه منافاتی با آزادی ندارد، در تشکیلات هم منافاتی با آزادی ندارد، بشرط اینکه هیچ فرد و گروهی خودشان را بعنوان مدیران و رهبران در داخل تشکیلات تحمیل نکنند. اگر شما در داخل تشکیلاتتان خصلت ضد تحمیلی را حفظ کردید و رشد دادید آنوقت تشکیلات، تشکیلات رحمانی است والا شیطانی می‌شود چه فرق می‌کند… . بدترین خصلتی که از شیطان در قرآن یاد می‌شود استکبار است. خود را بزرگ‌تر تلقی کردن، خود بزرگ بینی و بزرگی فروشی که لازمه قدرت طلبی است “

۳- تلاش برای حفظ تشکل به جای حفظ ارزشها :

او تشکل را “پاسدار ارزشها” می داند و زمانی که تشکل به جای حفظ ارزشها برای حفظ خود تلاش می کند، از تشکل تعبیر به “طاغوت” دارد. وی در این باره می فرماید: “هر وقت این تشکل به جای آنکه نگهبان ارزشها باشد و تلاشگر در راه ارزشها باشد.به جای آنکه خداپرست و حق پرست و حق‌خواه کمال دوست و کمال خواه باشد، خودخواه شد .آن یک «طاغوت» می‌شود. و چه بهتر که چنین طاغوتی بر سر راه امت نباشد. اگر همه‌اش به فکر تشکیلاتمان باشیم. اگر تشکیلات برایمان آنقدر محبوب شد که جانشین خدا و حق شد این حالت (لهو) پیدا می‌کند که «یلقی عن ذکر الله» است و آدم را از یاد خدا غافل می‌کند.”

۴- عدم مراقبت از ورود ناهنجاریهای اخلاقی به تشکل و عدم صبوری در برابر ناهنجاریها:

افراد را باید اول قرنطینه کنید و بعد وارد تشکیلات بشوند و البته این قرنطینه تا حدودی ممکن است اما اگر بخواهند افراد را در یک کار تشکیلاتی خیلی در قرنطینه معطل کنند تقریباً عملی نیست و دشوار است. این است که یک قرنطینۀ مستمر می‌خواهد. هر قدر جو تشکیلات پاکتر باشد آسیب پذیرتر است. مراقبت از این ضعف‌های شخصی افراد لازم است. سوء ظن‌ها، بدگمانی‌ها، بد تفسیر کردنها، اینها همه از چنین ضعف‌هایی هستند و باید خیلی مراقبت کنیم. برای اینکه این ضعف‌ها تا ضعف شخصی است یک گناه است ولی وقتی در یک جمع بود گناه مضاعف است و هم عقاب آن دنیایش مضاعف است. البته کار یک تشکلات ساختن ناقصهاست نه حذف ناقصها. این تشکیلات تشکیلاتی است که باید آنقدر قوی و سازنده باشد تا این ناقص ها را بسازد و این ساختن زمان می‌برد و در این زمانی که لازم دارد باید با نقصشان بسازیم والا اگر زود ناراحت بشویم که آقا این چه حزبی است کی چنین کرد و فلانی چنان کرد و بد گفت و بد کاری کرد و غیبت کرد و تهمت زد و … اگر دیدیم یک نقطه‌ای آنقدر چرکین است . که علاج ناپذیر است جراحی هم می‌کنیم این هم درست است ولی جراحی به عنوان آخرین علاج است نه اولین علاج!عده‌ای از برادران و خواهرهای ما جراحی را اولین علاج می‌دانند و آسانترین راه برایشان قطع کردن و جراحی است”.

۵- مجادله به جای مباحثه:

این معمار تشکیلات اسلامی یکی از بهترین راهها برای ارتقا اعضای تشکیلات را مباحثه می داند و هشدار می دهد که تشکیلات بایستی مواظب باشد که این مباحثه ها به مجادله تبدیل نشود: “. مباحثه معنایش این است که من فکر کردم یک چیز‌هایی که به نظرم می‌آید افکار خوبی باشد؛ به شما برخورد می‌کنم افکار خودم را عرضه می‌کنم ببینم که آیا شما فکر بهتری دارید یا نه. یعنی با عرضه کردن فکر بر شما دارم فکر خودم را عیار می‌زنم و می‌کاوم و جستجو می‌کنم ببینم آیا غیر از این‌هایی که من فهمیده‌ام چیز‌های دیگری نیز پیدا می‌شود برای فهمیدن؟ من در حال کاوشم شما هم در حال کاوش هستید. شما وقتی هم حرف مرا گوش بکیند خوب گوش می‌کنید. با دقت تأمل می کنید و رویش فکر می‌کنید. اگر دو نفر، سه نفر، ده نفر دور هم بنشینیم و بنده شروع کنم در هشت دقیقه حرف‌های خودم را بزنم؛ آقا نوبت شما هم تمام شد بسیار خوب؛ آن آقا هم شروع کند که حرف‌های خودش را بزند و … و آخر کار هم پا شدیم رفتیم! چه مباحثه‌ای؟ جدال و کوباندن حرف‌های او و کوبیدن مشترک! آدم را به حق و حقیقت می‌رساند؟ نمی‌رساند. ما با مجادله رشد نمی‌کنیم. مجادله بد است مباحثه خوب است. مجادله ضد ارزش است مباحثه ارزش است. گفتگو‌هایمان باید آهنگ مباحثه داشته باشد.”

۶- سنجش ارزشها با افراد:

شهید بهشتی از سنجش ارزشها با سنگ محک اشخاص به عنوان “مصیبت” یاد کرده و می فرماید: ” یکی از مصیبت‌های عمر ما این است که اشخاص کم کم دارند جانشین ارزش‌ها می‌شوند. این خطرناک است. انقلاب ما انقلاب ارزش‌هاست. “اِعرِف الحَقَّ تَعرِف أهلَهُ” تعلیم اسلام و تعلیم مولا علی – علیه السلام- این است. تو ارزش‌ها را بشناس و اشخاص را با ارزش‌ها بسنج. مبحث‌ها باید بر محور ارزش‌ها باشد. درود باید بر ارزش‌ها باشد. درود بر شهیدان، این می شود درود بر ارزش. درود بر انسان‌های مخلص، این می‌شود حمایت از یک ارزش. درود بر کسانی که از بام تا شام مخلصانه برای مردم در راه رضای خدا زحمت می‌کشند؛ این می‌شود درود بر یک ارزش. ما باید ارزش‌ها را بشناسیم. البته شکی نیست [که] اشخاص را هم باید بشناسیم. اما اول ارزش‌ها را بعداً اشخاص را نه اول اشخاص بعد ارزش‌ها. آیا به یادمان نمی‌آید “اِعرِفوا مَنازِلَ الرِّجالِ بِالحَقِّ” منزلت مردان و انسان‌ها را با معیار و محک حق بشناس. مبادا انقلاب ما به بیراهه کشانده شود. مبادا حرکت شما مردم عزیز با‌ایمان کج روی پیدا کند و دچار کج روی شود “